متن کتاب قوانین روزانه نوشته رابرت گرین به صورت کاملا رایگان
قدرت، اغواگری، استراتژی و طبیعت انسان
کتاب قوانین روزانه، خلاص های از ۳۶۶ قانون برای زندگیست که همهچیز را پوشش میدهد. از اغواگری و قدرت گرفته تا یافتن هدفِ زندگیتان. در این کتاب رابرت گرین هرآنچه که طی ۲۲ سال از کتابهای پرفروش آموخته را به شما نیز یاد میدهد.
نقشه راهِ واقعیتهای دنیای مدرن
زندگی اجدادمان را تصور کنید.
غذا در بیابانها کمیاب است. خطر همیشه و همهجا هست. ممکن است آبوهوا در یک چشم بهم زدن، زیر و رو شود. ممکن است یک حیوان درنده در بین چمنها پنهان شده باشد. یک تصمیم اشتباه یا یک ثانیه غفلت برای مُردن کافیست.
در گذشته؛ ندیدن واقعیت دربهترین حالت باعث میشد که انسانها آسیب جدی ببینند و در بدترین حالت به مرگ منجر میشد. مغز ما طوری تکامل یافته که ما بتوانیم در چنین محیطی زنده بمانیم. مغزِ تکامل یافته ما ابزاریست برای زندگی در واقعیتهای خطرناک. واقعیتهایی مثل شکار ،جمع کردن آذوقه و فرار از چنگ و آروارههای ببرهای دندان شمشیری .
به زندگی امروزمان نگاه کنیم. غذا روی میز، مقابل ما قرار دارد. ما توی شهر زندگی میکنیم و شهر سرپناه ماست. عواملی مثل ببرهای دندان شمشیری دیگر ما را تهدید نمیکنند. اما ما هنوز همان ابزار قدیمی را توی سرمان داریم.
مغز ما در طی هزاران سال طوری تکامل یافته که به ما کمک کند همه واقعیتهای ممکن را تصور کنیم.
ما برخلاف اجدادمان، م یتوانیم با خیال راحت مشغول رویاپردازی شویم و آسود هخاطر باشیم که هر لحظه خطری جان ما را تهدید نمیکند .
چیزی که در دنیای امروز ما را تهدید میکند، دیگر حیوانات درنده و شکارچی نیستند. تهدید دنیای امروز تهدیدات روانی و بینفردی ست.
این خطرات ظریفتر از خطرات قدیمی هستند طوری که به راحتی میشود آنها را نادیده گرفت و تصور کرد که اصلا وجود ندارند. به عبارت دیگر؛ میشود به خود دروغ گفت و واقعیت را انکار کرد و سادهلوح بود .
هدف این خلاصه کتاب این است که شمابه واقعیتی که اکنون در آن زندگی میکنیم، نزدیک شوید .
درس شماره ۱ :
ژانویه – اولین ماهِ تقویم میلادی
اول از همه: چرا این قوانین را «قوانین روزانه» نامیدهاند؟
خودِ رابرت گرین )نویسنده کتاب( مطالب کتابش را مثل یک تقویم نوشته است. کتاب ۱۲ فصل دارد. هر فصل برای یکی از ماههای سال است و هر روز یک توصیه مخصوص دارد که رابرت گرین این توصیهها را «قانون» مینامد و به همین دلیل عنوان «قوانین روزانه» را برای اسم کتاب انتخاب کردهاست:
روزی یک قانون .
ما در این خلاصه کتاب؛ به ماههای سال میپردازیم و مهمترین قوانین را بررسی میکنیم. سه درس اول برای این نیست که به واقعیت نزدیکتر شوید یا با تهدیدات بینفردی آشنا شوید. اما هیچ نگران نباشید! به آنجا هم میرسیم!
برای شروع آمادهاید؟!
از اولین ماهِ میلادی شروع میکنیم: ژانویه. نگران این نباشید که الان ماه ژانویه نیست، یا تقویمی که در کشور شما استفاده م یشود، میلادی نیست .
فقط به آغاز این سفر فکر کنید:
بخش اول این سفر درباره چیرگی ست. قدم اول این است که شما هدف زندگیتان را بیابید. ما در این قسمت از خلاصه کتاب کاری با بحث چیرگی نداریم و در درس شماره ۳ به آن میپردازیم .
در ماه ژانویه یک قانون حیاتی داریم:
دورباره علایق دوران کودک یتان را پیدا کنید و از این طریق هدف و ماموریتی که در زندگی دارید را پیدا کنید.
چطور ماموریت زندگیتان را پیدا کنید؟ برای این کار شاید بهتر باشد که در دنیای بیرون دنبال گنج پیدا کردن نباشید بلکه به حفاری دنیای درونتان بپردازید و سعی کنید چیزی را در درونتان کشف کنید .
تجربه خودِ رابرت گرین، مثال خیلی خوبی برای این موضوعست. گرین در دوران کودکی میدانست که میخواهد دنبال چه کاری برود. او عاشق کلمات بود. او میخواست نویسنده یا رماننویس شود. بعد از اینکه درسش را تمام کرد باید دنبال کاری میگشت که هزینههای زندگیاش را تامین کند. او هنوز هم عاشق کلمات بود. عاشق خواندن. عاشق نوشتن. اما نویسندگی درآمد زیادی نداشت. پس گرین سراغ روزنامهنگاری رفت.
اما پایدار نبود. چندسال بعد سردبیرش به او پیشنهاد کرد که دنبال شغل دیگری برود. سبکی که گرین در نوشتن داشت، عجیب بود. ایدههایش عمیق بود. او نویسندهای نبود که به در دفتر روزنامهنگار بخورد. حرف سردبیر گرین را ویران کرد. اما درک کرد که او هم حق دارد.
رابرت گرین هنوز عاشق کلمات بود. هنوز عاشق نوشتن بود. اما روزنامهنگار نبود. او نویسندهای متفاوت بود. هرچند که در آن زمان خودش این را نمیدانست .
بدین ترتیب یک دوره طولانی جستجو آغاز شد. او به اروپا سفر کرد، از یونان تا بارسلونا، از پا ریس تا دوبلین. او هر کا ری را انجام داد: ساخت و ساز ،آموزش زبان انگلیس ی، پذیرش در هتل. در تمام این مدت می خواند و می نوشت. او به لس آنجلس، زادگاهش بازگشت.
مشاغل عجیب و غ ریب بیشت ری انتخاب کرد و کتابها ی بی شت ری خواند و البتههمیشه در حال نوشتن بود.
تا زمانی که او ۳۶ سال داشت، از زمانی که روزنامهنگا ری را رها کرد، حدود ۶۰ عوض کرده بود. از بیرون، او سرگردان و بی لنگر به نظر می ر سید، و دوره هایی از شک به خود و افسرد گی وجود داشت، اما چی زی مانع از ا ین شد که او واقعاً احساس گمشده کند. همیشه این احساس وجود داشت که او توسط یک نیروی درونی هدایت می شود.
وقتی فرصت بزرگش پیش آمد، آماده بود. زمانی که در ایتالیا بود، با یک تهیهکننده کتاب آشنا شد و متوجه شد که ایدهای را مطرح میکند – ایدهای که بعداً به ۴۸ قانون قدرت تبدیل شد. ناگهان، تمام آن کتابهایی که خوانده بود ، همه ای ده هایی که جذب کرده بود، در قالبی منسجم و قانع کننده با هم ترکیب شدند. بقیه اش تا ریخ است. او یک قرارداد کتاب گرفت و کتاب موفقیت بزر گی داشت.
نکته اینجاست: گ ر ین، حتی زمانی که بچه کوچ کی بود، میدانست، بخشی از او میدانست وظیفه زند گی او چیست؛ نوشتن بود. اگرچه شروع های نادرستی وجود داشت، اگرچه سرگردانی به ظاهر ب ی هدف زیادی وجود داشت، اما او به وظیفه زند گی خود رسید. اگر او به آن صدای درونی توجه نمی کرد، اگر انگیزه نوشتن را نادیده می گرفت، ممکن بود وظیفه زند گی اش محقق نشده باقی بماند. بنابراین وظیفه زند گی شما چیست؟ یک مکان خوب برای شروع دوران کود کی شماست. به چه چی زی خیلی علاقه داشتی؟ دوست داشتی چه کار کنی؟ اگر نمی توانید به خاطر بیاو رید، از کسی که م ی تواند بپرسید، پدر یا مادربزرگ یا پدربزرگ، شاید یک دوست خانواد گی. حتی اگر دقیق اً ندانید این لحظه چیست، وظیفه زند گی شما آنجاست و منتظر کشف شدن است.
:۲
فوریه – دومین ماه تقویم میلادی
فو ریه، ماه کارآمو زی است. اگر فو ریه فقط می توانست یک قانون داشته باشد ،ممکن است این باشد: مرحله کارآمو زی رد نم ی شود. اگر می خواهید به مرحله بعدی یعنی استادی برسید، نمی توانید از مرحله کارآمو زی بگذ ری د. به هر کسی که میدانید استاد است فکر کن ید – لئوناردو دی وینچی، بروس لی، حتی رابرت گ رین. در هر مورد، تق ریب اً همیشه، ی ک مرحله کارآمو زی طولانی قبل از تسلط وجود داشت. نوابغ کامل متولد نمیشوند.
درمورد گ رین، قبل از انتشار اولین کتابش مطالب زیادی خوانده و نوشته بود .
یا ناپلئون به دلیل مهارت نظامی ظاهراً غیرطبیعی خود مشهور بود. او با نگاهی گذرا به نقشه یا اردوگاه دور دشمن و محل زند گی آنها ناگهان میدانست که عقب بیفتد یا پیشروی کند یا فعلاصبر کند. زیردستان از او می ترسیدند. آیا رهبر آنها قدرت عرفان ی داشت یا چه؟
شما میدانید ا ین به کجا ختم میشود. مهارتهای ناپلئون عرفانی نبودند. بلکه نتیجه یک کارامو زی سخت و طولانی بودند.
د ر آکادمی نظامی، او بسیارجاهطلب بود و در سنین جوانی خود را به عهده مسئولیت های خطی ر می دی د. او طی سالهای طولانی مطالعه سخت و تم رین بیوقفه، ذره ذره تواناییهای خود را تقوی ت کرد.
پس قانون چیست؟ مرحله کارآمو زی هی چ رد شدنی نیست! مردم ممکن است مانند نابغه های طبی عی به نظر برسند. آنها تق ریب اً مطمئن نیستند. این را به خاطر بسپا رید و بپذ ی رید که بارها در زند گی خود شاگرد خواهید شد – مثل هر بار که قصد یادگی ری یک مهارت جدی د یا قدم گذاشتن در ی ک نقش جدی د را دا رید. اجازه ندهید مرحله کارآمو زی شما را ناامید کند. آن را در آغوش بگیر. هر چه می توانی د یاد بگی رید. و به آرامی اما مطمئناً از آن عبور کرده و وارد فاز بعدی خواهید شد.
: ۳
مارس – سومین ماهِ تقویم میلادی
مارس مرحله استادی است. بعد از مرحله کارآمو زی، تسلط فرا می رسد. اما یک نکته مهم درباره آن. استادی مقصد نیست شما به آنجا نمی رسید و همهچی ز به پای ان برسد. این یک فرآیند مداوم ،یک تم ری ن، یک وضعیت وجودی است. به جای «دستیابی» به تسلط، شاید بهتر باشد در مورد «حفظ» تسلط صحبت کنیم.
از برخی جهات، تسلط فقط یک بسط مرحله کارآمو زی است، زیرا، حتی به عنوان یک استاد، با ید متعهد به یادگی ری، رشد، و توسعه مهارت های خود باشید. تنها تفاوت ای ن است که شما شاگرد استاد نیستید. شما شاگرد تسلط هستید، متعهد به خود عمل یادگی ری، عمل تلاش برای تسلط. لحظه ای که یادگی ری را متوقف م ی کنید، همان لحظه ای است که درک خود را از تسلط از دست خواهید داد.
پس قانون اصلی مارس چیست؟ تسلط یک فرآیند است. اما همچنین:
همیشه سعی کنید به بطن همه چی ز برس ید.
این به چه معناست؟ خب، به یادگی ری هر مهارت پیچیده ای فکر کنید. به عنوان مثال یادگی ری پیانو، در ابتدا شما در بیرون هستی د : پیانو فقط یک دسته کلید سیاه و سفید است. در این مرحله، این چی زی است که شما دا رید.
شما نمی دانید چگونه یک آکورد یا گام بنوا زی. شما در خارج هستید.
هدف ا ین است که به بطن و درون آن دست پیدا کنید. این به معنای گذراندن فرآیند سخت، خسته کننده و آهسته یادگی ری اصول اولیه است. این فرآین د لزوما سرگرم کننده نیست. اغلب باعث سردرگمی و تشد ید کننده خست گی می شود – اما آهسته و به مرور. پیانو دیگ ر مجموعه ای از کلی دها نیست. شما شروع به فکر کردن درباره آکورد می کنید. دیگ ر به ا ین فکر نمی کنید کهانگشتانتان کجا با ید بروند. شما وارد ساز شده اید، به طور غ ری زی می نوا زید ، آن را نه از بیرون به داخل بلکه از درون به بیرون درک کرده اید. پس معنای دستیابی به بطن و درون این است.
و این تق ریبا بهت رین توصیف از تسلط است که می خواهید د ریافت کنید. هر کا ری که انجام میدهید، خواه یک ورزش باشد یا یک پروژه نویسند گی یا یادگی ری پیانو، بای د به درون خود برسید.
با این حال، به یاد داشته باشید که ا ین ی ک فرآیند است. شما می توانی د به درون برسید – اما همیشه می توانید عمی ق تر بروی د. همیشه می توانید بیشت ر بیامو زید. ی ک استاد هرگز از جایی که هست راضی نیست . اساتید واقعی همیشه به دنبال تسلط هستند و همی شه سعی می کنند حت ی بیشت ر به درون خود برسند.
:۴
آپریل – چهارمین ماهِ تقویمِ میلادی
زمان تغیی ر موضوع فرا رسیده است. سه ماه گذشته در مورد مسی ر استادی بود. پنج مورد بعدی – یعنی تا ماه اوت – در مورد با زی قدرت که همی شه در محل کار و بیرون انجام می شود و نحوه هدایت آن با زی است. پس بیایید شروع کنیم.
اگ ر فقط یک قانون برای آپ ریل وجود داشت، این قانون بود: هرگز از استاد پیشی نگی رید.
د ر طول دوره جستجوی گ رین، زمانی که از شغلی به شغل دی گ ر میپرداخت، قبل از نوشتن ۴۸ قانون قدرت، به عنوان یک محقق کار م یکرد و داستانها ی زند گی جالبی را برای گنجاندن در مجموعهای از مستندها کشف میکرد.
د ر آن زمان، گ رین در اواسط بیست سال گی خود بود و وقت ی نوبت به دنیا ی قدرت و سیاست ادا ری می رسید – بازی قدرت که همی شه در حال انجام اس ت _ او به شدت سادهلوح بود – و نمیدانست که یک با زی وجود دارد. و برای آن بهایی پرداخت.
او در کارش عالی بود. جاه طلب بود، رفتارش دوستانه بود و او ایده های عالی داشت. اما، بنا به دلایلی، به نظر می رس ید رئیسش از او متنفر بود.
بنابراین گ رین هر کا ری که می توانست انجام داد تا او را دوست داشته باشد .بیشت ر با او صحبت کرد. حتی سعی کرد او را بیشت ر در توسعه ایدههایش مشارکت دهد. این کم کی نکرد در واقع، به نظر می رسید که مشکل را بدتر می کند. در نهایت، گ یج و ناامید، استعفا داد.
پس گ رین چه اشتباهی کرده بود؟ به طورخلاصه، او از استاد پیشی گرفت. اوخیلی گرسنه بود، خیلی جاه طلب بود، در کا ری که انجام می داد خیلی خوببود. موفقیت او باعث شد رئیسش احساس ناامنی کند و قانون این ماه را که باز هم از استاد پیشی نگی رید است، نقض کرد.
د ر آن زمان سخت بود، اما در دراز مدت، به گ رین کمک کرد. او ساده لوح ی خود را از دست داد و ناظر و با زیکن با زی قدرت شد که در مرحله بعد ی بیشت ر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
:۵
مِی – پنجمین ماهِ تقویمِ میلادی
قانون ماه می کوتاه و شی رین است: با زی قدرت همیشه در حال انجام است.
همیشه. این واقعیت است. می توانید وانمود کنید که با زی وجود ندارد. اما این به با زی پای ان نم ی دهد. این سه گ زینه در اختیا ر شما قرار می دهد: آن را در آغوش بگی رید، آن را انکار کنید یا آن را بپذی ری د. د ر آغوش گرفتن آن، واقعاً دوست داشتن با زی، می تواند مشکل ساز باشد. من در مورد ماکیولیس ها در میان خود صحبت می کنم – مردمی که هم کار ماهرانه و هم هنرنمایی لذت می برند و همچنین فکر می کنند اینها تنها ابزارهایی هستند که برای عبور از زند گی به آنها نیا ز دا رید. آن ها نمی دانند که، مطمئنا، مردم تشنه قدرت و دستکا ری هستند، اما می توانند همدلی و همکا ری کنند. درک نکردن این به این معنی است که ماکیولیس های آبی واقعی تق ریب اً همیشه از قدرت سقوط می کنند. آنها هرگز از نقطه خاصی عبور نم ی کنند زیرا همه جوانب با زی را درک نمی کنند.
انکا ر با زی اشکالاتی هم دارد. یعنی اگر قدرت می خواهید، فرقی نمیکند واقعاً باور داشته باشید که هیچ با زی وجود ندارد یا شرکت در با زی را ناپسند میدانی د – عدم مشارکت کامل، به مرور زمان باعث کنار گذاشته شدن شما میشود.
شما ممکن است با آن خوب باشید. حتی ممکن است قدرت و مسئولیت را دقیق اً نخواهید زیرا رسیدن به آن مستلزم با زی کردن است.
اگ ر قدرت و مسئولی ت میخواهید، ی ک رویکرد بهتر از بقیه رویکردها وجود دارد و آن پذ یرش است. این فقط بخشی از طبیعت انسان است، همیشه بوده است و همیشه خواهد بود. شما مجبور نیستید آن را دوست داشته باشید یا دوست نداشته باشید. تنها کا ری که بای د انجام دهید ا ین است که آن رابپذی ری د. با زی همی شه در حال انجام است. با این پذیرش، می توانی د گاهیاوقات در حاشیه بمانید و صرفا مشاهده کنید. در مواقع د یگر، می توانید با استفاده از دانش خود در مورد با زی برای بهبود موقعیت خود، درگی ر شوید.
افراد دیگ ر دائماً این با زی را انجام می دهند، بنابراین بای د قوانی ن را یاد بگی رید و قوانین قدرت را درک کنید.
پس بخاطر داشته باشید: با زی قدرت همیشه در حال انجام است. انصرا فی وجود ندارد و بهتر است به ساد گی آن را بپذی رید.
:۶
ژوئن – ششمین ماهِ تقویمِ میلادی
پس بیا یید فرض کنیم که شما قدرت م ی خواهید. این قابل درک و طبیع ی است. چه ابزارهایی به شما کمک می کند آن را د ریافت کنید؟ خب ،یک مهارت ارزشمند، هنر ف ریب است.
ما رسماً ف ریب را نم یپذی ریم. افراد خوب ص ریح، ب یمحابا و صادق هستند. راست می گویند چه به نفعشان باشد چه نباشد. از سوی دیگر، دروغ و دورویی در اختیا ر افراد ترسو و شیادان است. یا حداقل، این باور رسمی است .
د ر واقع، تعامل انسان ها به ف ریب بست گی دارد: به بلوف ها، از حقیق تهای نصفه و نیمه و گاه ی اوقات دروغ های آشکار. اگر قدرت می خواهید، بهتر است این را تصدیق کنید و از آن به نفع خود استفاده کنید. البته لازم نیست مدام دیگران را ف ری ب دهید، اما همچنین نباید خود را ف ری ب دهید. ف ریب بخشی از با زی است.
پس قانون ژوئن چی ست؟ هرگز ناخواسته هوش کسی را تحق ی ر نکنید.
هوش و نفس به طور جدایی ناپذ ی ری به هم مرتبط هستند. فقط به این فکر کنید که چقدر سخت است که بپذ ی رید شخص د یگ ری از شما باهوش تر است .نه برای خدمت به هوش آنها – بلکه برا ی اینکه واقعاً حقارت فک ری و برت ری فک ری آنها را تأیی د کنید. ما بلافاصله شروع به توجیه میکنیم، درست است؟ مانند «مطمئناً، او ممکن است دکترا داشته باشد، اما وقتی صحبت از زند گ ی روزمره به میان میآ ید، چندان باهوش ن یست» یا «خب، او تحصیلات گرانی داشت، و اگر من ا ین فرصتها را داشتم . . ” شما متوجه ا ین موضوع شدید. هوش نقش اساسی در نگاه مردم به خود دارد – بنابراین این هرگز ایده خوبی نیست که به کسی احساس بیهوشی کنید. آنها از شما دلخور خواهند شد وهمچنان فکر میکنند باهوشتر هستند .
پس ف ریب دادن آنها بسیا ر بهتر است. حتی اگر میدانی د که از کسی باهوشتر هستید، باید کا ری کن ید که او احساس کند عقل او از شما برتر است. این کار آنها را نرم میکند و باعث میشود سپر محافظ خود را پایی ن بیاورند، و ا ین محی طی را ایجاد میکند که در آن راحتتر به چی زی که میخواهید میرسید:
قدرت .
:۷
ژوئیه و اوت – هفتمین و هشتمین ما ههای تقویم میلادی
قوانین در ماه ژوئیه و اوت مشابه است. در ژوئیه همه چی ز در مورد اغوا است و اوت همه چی ز در مورد متقاعد کردن است. هر دوی این مهارت ها در با زی قدرت نقش اساسی دارند.
قدرت در اشکال مختلفی وجود دارد، اما تشخیص برخی از آنها دشوارتر از دیگران است. ما آنقدر عادت کرده ایم که قدرت را به عنوان نیروی ب ی رحم تصور کنیم که فراموش می کنیم اغلب پدیده ای ظ ریف است.
توانایی اغوا کردن مردم و برانگیختن علاقه آنها – به عبارت دی گر، توانایی اغوا کردن و متقاعد کردن آنها – شکلی از قدرت است که به آسان ی به اندازه قدرت ارعاب یا سرکوب قو ی است و معمولاً بسیا ر مؤثرتر است. بردن یک نفر به سمت خود بهتر از مجبور کردن کسی برای پیوستن به آن است. بنابراین مهمت رین قوانین در مورد اغواگ ری و متقاعدسا زی چیست؟
برای اغواگ ری، یک تاکتیک ارزشمند به تاخی ر انداختن رضایت است. در اینج ا می توانیم از یک زن عشوهگر یاد بگی ریم.
عشوه گ ری ی ک معاشقه است، زنی که م ی تواند مردان را با ف ریب دادن آنها و در عین حال دور نگه داشتن آنها دور انگشت خود بچرخاند. به نظر می رسد او رضایت خود را – به شکل رابطه جنسی، توجه یا عشق – حفظ می کند تا با تغیی ر ذهن هوس باز خود، امیدهای خواستگارانش را از بین ببرد.
او به خوب ی میداند که جذابیت زمانی افزایش مییابد که ناراض ی باشد، و اینکه دور نگه داشتن خود اغلب بهت رین راه برای جلب رضایت است.
وقتی صحبت از متقاعدسا زی می شود، بیایید به آن غول تا ریخ بازگرد یم: ناپلئون. درست همانطور که ی ک زن عشوه گر خواستگارانش را در لبه صندلی نگه می دارد و نوید رضایت می دهد، اما هیچ گاه رضایت نمی دهد، ناپلئون ،بزرگت رین مدی ر مردان تا ریخ، زیردستانش را در تعلیق نگه می داشت.
به این صورت است: او دقیق اً می دانست که چگونه از پاداش و تنبیه برای تأثیرگذا ری بر رفتار استفاده کند. او به ندرت مردم را سرزنش میکرد – اما این امر باعث شد که سرزنشهای او مؤثرتر شود. نادر بودن آنها نیروی بیشت ری به آنها می داد. او همچنین به ندرت ستای ش یا ترفیع می کرد. زمانی که او این کار را انجام داد، فقط بر اساس شای ست گی بود. باز هم نادر بودن ستایش ارزش آن را ده برابر کرد.
تأثی ری که این رویکرد داشت این بود: سربازان او همی شه در تعلیق بودند، همیشه از ناراحتی می ترسیدند، همیشه امیدوا ر بودند که تحت تأثی ر قرار بگیرند.
احتمالاً با نتیجه آن آشنا هستید. ناپلئون فرماندهی میلی ونها مرد جوان را برعهده داشت – هی چکدام از آنها مخصوصا منضبط یا سرباز نبودند – اما آنها را به ارتشی با قدرت و کارآمدی فوقالعاده تبدیل کرد.
بنابراین این قانون اصلی اوت است: افرادی را که می خواهید کنترل کنید را در حالت تعلیق نگه دا رید. و تأخی ر در رضایت را فراموش نکنید – هرچه بیشت ر کسی را وادار به انتظار چی زی کنید، بیشت ر آن را میخواهد.
:۸
سپتامبر، اکتبر، نوامبر – نهمین، دهمین و یازدهمین ما ههای تقویم میلادی
زند گی گاهی اوقات می تواند مانند یک میدان جنگ باشد. ما از همه طرف گرفتار مبارزات و مشکلات، آزمایش ها و مصائب هستیم. گاهی اوقات به نظر می رسد که تنها کنار آمدن قدرت بی شت ری از آنچه ما دا ریم، نیا ز دارد.
به همین دلیل مهم است که بتوانید خود را بالاتر از مبارزات کوچک هر روز قرار دهید – برای اتخاذ دیدگاهی بالاتر و گسترده تر، نقطه نظ ری که از آن نبردهای روزمره زند گی کوچکتر و قابل کنترل تر به نظر می رسد، لازم است.
د ر نظر گرفتن این دی دگاه به معنای تفکر استرات ژیک، با در نظر گرفتن اهداف بلند مدت و عمیق ت رین باورهای ما است. وقتی نمیتوانیم افکارمان را به این ط ریق ارج ببخشیم، در جهنم تاکتی کی گی ر میافتیم، در ری زه کا ریها غرق میشویم و نسبت به هر عامل استرسزایی که زند گی س ر راهمان قرار میدهد، واکنشی غیرقابل فکر نشان میدهیم.
زوج هایی که مدام با یکدیگ ر بحث و دعوا میکنند اغلب خود را در جهنم تاکتی کی می بینند. آنها چنان درگی ر پیرو زی در هر نبرد و اثبات درستی خود میشوند، که آسی ب طولانیمدتی را که به رابطهشان وارد میکنند فراموش میکنند. آنها به جا ی اینکه دیدگاه خود را بالا ببرند، در تلخ ی اینجا و اکنون گی ر می کنند.
تنها راه نجات این است که یک قدم به عقب بردا رید و کم ی جدا شوی د. ازخود بپرسید: آیا لازم است در این نبرد درگی ر شوم – یا آیا د یدگاه بالاتر د یگ ری وجود دارد که بتوانم داشته باشم ؟
این قانون سپتامبر است – نگاهی عالی به زند گی داشته باشید. قانون اکتبر نی ز مشابه است و ما را تشویق میکند تا با احساسات منف یمان، مانند ترس یا خشم، در تماس باشیم – به جای اینکه روی آنها تمرکز کنیم یا آنها را تحلیل کنیم. ی کی از راههای انجام این کار این است که به ساد گی ی ک قدم به عقب بردا ریم، که قانون نوامبر است.
وقتی احساس کردی د که به ی ک گرداب عاطفی کشیده شدهاید و به خود اجازه میدهید در یک شور و اشتیاق ناراح تکننده ناگهانی درگی ر شوید، یک دقیقه مکث کنید. قبل از پاسخ دادن به آن پیام صبر کنید، ادامه دهید و پیام را بنویسید، اما قبل از ارسال آن کمی صبر کنید.
هرچه بیشت ر آن را انجام دهید، خوددا ری از عمل آسا نتر میشود -آن را مانند ماهیچهای در نظر بگیرید که میخواهید آن را قوی کنید. با اجتناب از کشش موقعیت های کوچک و در عین حال خسته کننده، در وقت خود برای چیزهایی که واقعا مهم هستند صرفه جویی می کنید.
: ۹
دسامبر – آخرین ماهِ میلادی
این آخ رین موضوع است و در مورد این است که موضوعات قبلی را به سطحی بالاتر بب رید.
چه چیزهایی در زند گی مهم هستند؟ وقت گرانبهای خود را باید صرف انجام چه کا ری کنید؟ اگر دعوا نیست، اگر جر و بحث نیست، در لحظات فراغتی که زند گی به شما می دهد، چه کا ری بای د انجام دهید؟
خوب، شما می توان ید با قدردانی بیشت ر از زند گی شروع کنی د – با تشد ید احساس ترس خود از عظمت جهان، و تأمل در شانس خوب خود برای وجود در آن. خیلی اوقات، ما به ذهن خود اجازه میدهیم تا روز به روز به دور همان موضوعات بی روح و غی ر الهامبخش بچرخد و به صورتحسابها، کارهای خانه و شهرت خود فکر کند.
اما چه میشود اگر به جای آن تلاشی آگاهانه داشته باشید که بر روی چیزهای بزرگتر تمرکز کنید – در مورد بی حد و حصر زمان و مکان، در دوره های تکاملی که ما را به وجود آوردند، در مورد قدرت و پیچید گی شگفت ان گی ز ذهن انسان؟
نویسنده این عظمت را اعلای کیهانی می نامد – به عبارت دیگ ر شکوه و عظمت جهان. چقدر زند گی غنی تر به نظر می رسد وقتی به جای هی اهوی رسانه ها و چرخه سلب ریتی های آن، خود را با این زیبایی هماهنگ کنیم!
یک الگوی بزرگ در اینجا نو یسنده و یرجینیا وولف است. وقت ی ۲۳ ساله بود، برای اولین بار پس از سال ها به کلبه خانواده اش در کنار د ریا بازگشت. در این مدت، مادر، پدر و نزدیکت رین خواهر ناتنی او فوت کردند. خانه خالی و در همان نزدی کی، صدا ی بی امان امواج در ساحل، گذر زمان اجتناب ناپذی ر رابرای وولف به ارمغان آورد.
با گوش دادن به امواج، حسی از بی نهای ت، قدمت و جاودان گی د ریا بر وولف غلبه کرد. در طول سه دهه بعد، وولف بارها و بارها به همان نقطه باز م یگشت – و در نهایت تجربهاش از والا ی کیهانی را در رمانی به نام « فانوس د ریا یی»، کتابی دشوار اما بهطور نفسگی ر زیبا به تصوی ر میکشد.
این موضوعات در بی شت ر موارد، در مورد با زی قدرت و بهت رین روش انجام آن با زی بود – اما مهم است که استراحت ک نید، یک قدم به عقب بردا رید، به یاد داشته باشید که با زی، اگرچه همی شه در حال انجام است، فقط اختراع یک انسان است. اختراع بهت رین سنا ریو، منجر به پیشرفتی می شود – اث ری خلاقانه مانند رمان وولف.
حداقل، شما را برای دور بعدی سرحال می کند.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی این خلاصه کتاب
سه مرحله اول در مورد مسی ر تسلط بود. ابتدا باید وظیفه زند گی خود را مشخص کنید. دوم، مرحله کارآمو زی – ه یچ رد شدنی از آن وجود ندارد. و در نهایت، تسلط یک فرآیند است. بعد، هرگز از استاد پیشی نگی رید، و به یاد داشته باشید: با زی قدرت همیشه در حال انجام است. هیچ انصرا فی وجود ندارد ی ک ابزار ارزشمند در با زی ف ریب است.
این بدان معنا نیست که باید همی شه مردم را ف ریب ده ید، اما خودتان را ف ریب ندهید که فکر کنید دیگران سعی در ف ریب شما ندارند. اغوا و متقاعدسا زی دو ابزار قدرتمندتر هستند. شما می توانید با به تاخی ر انداختن رضایت دیگران را اغوا کنید و با تعلیق نگه داشتن افراد، آنها را متقاعد کنید.
از جهنم تاکتی ک ی با بالا بردن دیدگاه خود، تج زیه و تحلیل احساسات منف ی خود و در صورت لزوم یک قدم به عقب پرهی ز کنید. در نهایت با اعلای کیهانی تماس بگی رید. چه کسی می داند، ممکن است یک کلاسیک ادب ی بنویسی د.
بدت رین حالت، شما را برای دور بعدی با زی سرحال می کند.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.