گروه درمانی برای اختلال وسواسی جبری
به طور معمول گروه درمانگري موثرتر از درمان فردي است،كمتر وقت درمانگر را مي گيرد وهزينه كمتري براي درمانجويان دارد.گروه درمانگري به ويژه در شرايطي كه تعداد در مانجويان رجوع كننده براي درمان بيشتر از آن باشدكه بتوان به صورت فردي آنها رادرمان كرد؛موثرتر واقع مي شود. در ادامه مطلب بخوانید.
جلسه اول بر موارد زیر متمرکز است :
۱. معرفی افراد گروه و گروه درمانگران به یکدیگر
۲- معرفی قواعدگروه و مروری برکار گروهی:رازداریو محرمانه بودن،ساختار گروه،اهمیت شرکت منظم،انتظارهای مربوط به تکالیف منزل (۶۰ تا ۹۰ دقیقه در هر روز) اهمیت صداقت در زمینه نشانگان و انجام تکالیف منزل و اشاره به داشتن انتظارهای واقع گرایانه از درمان
3- تعریف کلمات کلیدی: ” وسواس های فکری ” ” وسواس های عملی” و “اختلال وسواس بی اختیاری” ” نشخوارهای شناختی” ” رهنمودها و نشانه ها ” ” راه اندازها” ” اجتناب” و ” خنثی سازی”
4- تقاضا از درمانجویان برای بررسی و توجه به وسواس های فکری و عملی مهمشان و پس از آن اطمینان از اینکه کلیه افراد گروه چگونگی جای دادن نشانگان خود در نیمرخ اختلال وسواس بی اختیاری را فهمیده و متوجه شده اند ، از جمله تشخیص اینکه کدام یک از نشانگان مربوط به بی اختیاری را فهمیده و متوجه شده اند، از جمله تشخیص اینکه کدام یک از نشانگان مربوط به وسواس فکری و کدام یک از آنها به وسواس های عملی شان مربوطن اند (از جمله نشخوار ذهنی)
5- بحث در مورد روش های مورد استفاده در درمان، از جمله راهبردهای شناختی، مواجهه و پیشگیری از افکار مزاحم و تکراری
6- بحث درباره نقش خانواده ، از جمله اینکه افراد خانواده چگونه می توانید به درمانجو کمک کنند ( عدم تقویت رفتارها و افکار وسواسی، حمایت کننده بودن، توجه به مطالب و تکالیف منزل و غیره)
7- بررسی فواید و مضرات غلبه بر مشکل و توجه به موانعی که انتظار می رود درمانجویان در جریان درمان با آنها مواجه شوند.
8- تکلیف منزل: مطالب خواندنی و مقدماتی در زمینه مدل شناخت – رفتار درمانگری و راهبردهای درمانی مورد استفاده
جلسات دوم وسوم: راهبردهاي شناختي
جلسه دوم با بحث درباره مطالب خواندنی ارائه شده در جلسه قبل شروع و سپس مدل شناختی اختلال وسواس بی اختیاری مطرح می شود . در حین جلسات دوم و سوم به افراد گروه آموزش داده می شود تا مثال ها و مواردی از افکار ایجاد کننده اضطراب را بیان کنند (مانند TAF) و راهبردهایی برای مبارزه با تحریف های شناختی ارائه می شود. درموردچگونگی تکمیل برگه بازبینی شناختی به درمانجویان آموزش داده می شود .تلکیف منزل شامل مبارزه با افکار مزاحم (برای مثال ، بررسی شواهد و مدارک،انجام آزمایش های رفتاری) و خواندن و تکمیل مطالب و خواندنی های خودیاری مربوط به راهبردهای شناختی است .
جلسه چهارم: معرفي مواجهه دوپيشگيري ازوسواس هاي فكري
۴۵دقیقه اول این جلسه صرف بررسی برگه بازبینی شناختی مربوط به جلسه قبل می شود . بعد منطق زیربنایی ERP و دستورالعمل های مربوط به انجام مواجهه مطرح می شود (نیاز به اینکه تمرین های مواجهه قابل پیش بینی،طولانی مدت و مکرر باشند). به درمانجویان در مورد چگونگی استفاده از برگه های بازبینی مواجهه آموزش داده شده و تشویق می شوند هرچه سریعتر افکار وسواسی خود را متوقف کنند. بعد راهبردهایی برای مقابله با تمایل شدید افراد برای درگیری در وسواس های عملی مورد بحث قرار می گیرند . علاوه بر این تکمیل فرم های ثبت بازبینی شناختی همچنان ادامه می یابد،درمانجویان تشویق می شند دست کم یک ساعت در روز به تمرین مواججه بپردازند و این کار را با با انتخاب و تمرین یک مورد از موارد موجود در قسمت پایین سلسله مراتب مواجهه خود شروع کنند . از آنها می خواهیم مطالب خواندنی خودیاری در مورد ERP را مطالعه کنند.
جلسات پنجم تا سيزدهم : تمرين مواجهه درحين جلسات
هرجلسه با مروری بر تکالیف منزل شروع می شود و حدود 45 دقیقه طول می کشد. درمانگر هنگام مرور تکالیف منزل،از هر فرصتی برای مبارزه با ارزیابی های احتمالی ایجاد کننده اضطراب استفاده می کند . ساعت بعد صرف تمرین مواجهه در حین جلسه می شود ، البته این تمرین ها برای هریک از افراد گروه به صورت منحصر به فردی تنظیم شده اند.
15دقیقه آخر هر جلسه صرف تعیین تکالیف منزل برای هفته بعد می شود ، این تکالیف شامل مواحهه با اشیا، تصورات و موقعیت های ایجاد کندده ترس،پیشگیری از وسواس های فکری و بازسازی شناختی است. در طول درمان بیماران باید نسبت به هر گونه وسواس فکری جدیدی که ممکن است پیش آید و همچنین هر نوع رفتار اجتنابی احتمالی، گوش به زنگ و هوشیار باشند .
جلسه چهاردهم :خاتمه درمان وپيشگيري از بازگشت
پس از بررسی تکالیف منزل، مسائل و موضوعات مرتبط با بازگشت بیماری و اطمینان خاطر از بهبود مورد بحث قرار می گیرد . به افراد گروه یادآوری می کنیم که شدت اختلال وسواس بی اختیاری آنها در طول زمان به طور بهنجاری نوسان پیدا می کند . درمانجویان تشویق می شوند تا برای رویارویی با دوره هایی از افزایش شدت در نشانگان خود بدون برگشت به عادات قدیمی شان برای اجتناب از آنها و دچار شدن به وسواس های فکری، آمادگی پیدا کنند . افراد گروه باید برای حفظ دستاوردهایشان گاهی به تمرین مواجهه بپردازند . آگاهی از عوامل راه انداز احتمالی و راه اندازی کننده بازگشت و رخداد مجدد وسواس از جمله افزایش استرس ها و فشارهای زندگی به درمانجویان کمک می کند از احتمال بدتر شدن نشانگان خود آگاهی یابند ، در نتیجه بتوانند با آمادگی بیشتری از آنها پیشگیری کنند .
ارزشيابي پس از درمان
از درمانجويان دعوت مي شود در جلسه اي كه به منظور ارزشيابي پس از درمان تشكيل مي شود،شركت كنند.دراين مرحله ،اندازه هاي مربوط به نتيجه اصلي درمان تكرار مي شود .ممكن است به افرادي كه به درمان بيشتري نياز دارند،پيشنهاد شود تا در يك سري جلسات فردي ،دارو درماني ،جلسات خانوادگي ،مداخله هاي خود ياري ،گروه هاي حمايتي واستفاده از ديگر مداخله ها شركت كنند. البته اين كار با توجه به نيازها و رجحان هاي آنها صورت مي گيرد.به علاوه ،به كليه درمانجويان پيشنهاد مي كنيم دريك جلسه گروهي اضافي ماهيانه كه براي كمك به درمانجوياني كه درگذشته درمان شده اند ،تدارك ديده شده است ،شركت جويند.هدف از تشكيل اين جلسه ماهيانه ،حفظ بهبودي ودستاوردهاي درماني درمانجويان است.
ايجاد تغيير در پروتكل
براي اصلاح و ايجاد تغيير دراين پروتكل ،روش هايي وجود دارد:اولا داده هايي وجود دارند كه از درمان هاي گروهي طولاني تروكوتاه تر حمايت مي كنند.طول هريك از جلسات رانيز مي توان افزايش داد.فراواني جلسات رانيز مي توان كم يا زياد كرد .توصيه ما اين است كه جلسات به صورت هفتگي تشكيل شوند،اما ممكن است افزايش فراواني جلسات به بيش از يك بار درهفته نيز مفيد باشد.درصورت امكان ،افراد خانواده درمانجو را به يك يا چند جلسه درمان دعوت كگنيد (همسر درمانجو يا والدين او)،به ويژه در مورد درمانجوياني كه اظهار مي كنند ،افراد خانواده آنان،آنهارادرك نمي كنند يادرمواردي كه افراد خانواده دست به رفتارهايي مي زنند كه نتيجه اي منفي ومعكوس دارند ،رفتارهايي مانند برون سازي يا انطباق .درنهايت ،درصورت امكان مي توان درمان هاي فردي و گروهي راتركيب كرد.براي مثال ،امكان دارد جلسات اول به صورت گروهي (آموزش روانشناختي ،شناخت درمانگري)و جلسات بعدي به صورت فردي برگزار شوند(تمرين مواجهه).
فوايد گروه درمانگري اختلال وسواس بي اختياري
به طور معمول گروه درمانگري موثرتر از درمان فردي است،كمتر وقت درمانگر را مي گيرد وهزينه كمتري براي درمانجويان دارد.گروه درمانگري به ويژه در شرايطي كه تعداد در مانجويان رجوع كننده براي درمان بيشتر از آن باشدكه بتوان به صورت فردي آنها رادرمان كرد؛موثرتر واقع مي شود.بااين حال ،گروه درمانگري فقط جنبه مادي ندارد.
گروه درمانگري فوايد ديگري نيز براي درمانجويان دارد كه اندازه گيري بعضي از آنها به صورت عيني مشكل است.به طور معمول وقتي درمانجويان مي فهمند كه فقط خودشان چنين مشكلاتي ندارند ،احساس بهبودي مي كنند .آنها مي گويند ديدن افراد ديگري كه مثل آنها دچار اختلال وسواس بي اختياري اند،به آنهاآرامش مي دهد وموجب مي شود خود رافردي بهنجار وطبيعي بدانند ،نه فردي نابهنجار وغيرعادي.اين مسئله سبب مي شود تاازنشانگان خود كمتر رنج ببرند وآنها راپنهان كنند.
دربيشتر موارد،درمانجويان در طول درمان يكديگر رازياد موردحمايت قرار مي دهند.براي مثال ،هنگامي كه يكي از درمانجويان درمورد نشانگان ناراحت كننده خود صحبت مي كند،ديگران با او همدلي كرده واظهار نگراني مي كنند.حتي گاهي براي درمانجوياني كه به دليلي نتوانسته است درجلسه درماني خاصي شركت كند ناراحت مي شوند.اگر انسجام و همبستگي گروهي زياد باشد،آنها با يكديگر تماس تلفني برقرار مي كنند و دوستي هاي پايداري رابا يكديگر شكل مي دهند. بسياري از درمانجويان دربين جلسات با يكديگر ملاقات دارند وتكاليف منزل خود راباكمك يكديگر انجام مي دهند.به طور معمول افراد گروه به پيشنهادها وبازخوردهايي كه از يكديگر دريافت مي كنند،بها مي دهند وبراي آن ارزش زيادي قائل اند.
موانع موجود براي گروه درمانگري اختلال وسواس بي اختياري
ناهمگوني اعضاي گروه
ناهمگوني درميان افرادگروه به بروز مشكلات مختلفي منجر مي شود ؛اولا ،افرادي كه احساس متفاوتي از ديگرافرادگروه دارنديا نشانگان آنان از نظراجتماعي غير قابل قبول ترند،ممكن است درحضور گروه تمايلي به بحث و گفت وگو درباره نشانگان خود نداشته باشند وبا اكراه اين كار راانجام دهند .درواقع ،حتي ممكن است از درمان گروهي امتناع كنند.اين مسئله به ويژه درموردافراددچار وسواس هاي فكري بامحتواي پرخاشگرانه،مذهبي ياجنسي صادق است.بنابراين ،بايددرگروه بيش از يك نفر حضور داشته باشد كه چنين افكاري دارد؛ گاهي افرادناراحتي ها ونگراني هاي ديگران رابسيار كم اهميت جلوه مي دهند وكوچك مي شمارند.براي مثال ،ممكن است يكي از افراد گروه بگويد:«اي كاش ترس من فقط از اشتباه كردن هنگام كار بود. من مي توانم با اين ترس زندگي كنم !ترس من از كشتن فرزندم بسيار فراتر از يك مشكل است ».
انجام ندادن تمرين هاي مواجهه درمنزل
آنتوني و سوينسون نكاتي را درباره اين موضوع مطرح كرده اند كه چرا افراد گروه تكاليف منزل درنظرگرفته شده را انجام نمي دهند:
۱)عدم درك علت اين كار
۲)درك ارتباط موجود بين اين تكاليف و اهداف درماني
۳)سخت بودن تكاليف منزل
۴)محدوديت زماني فرد براي انجام ديگر وظايف خود
۵)ناتواني درمانگر براي بررسي تكاليف منزل در آغاز هرجلسه .
به منظور ميزان اطاعت درافراد گروه ،لازم است علل انجام ندادن تكاليف توسط فرد شناسايي شود.
واگذاري مسئوليت
گاهي ،افرادمسئوليت هاي خود رابه گردن درمانگر مي اندازند،اين كار از تاثير مواجهه مي كاهد.درچنين مواردي ،بايد بار ديگر مسئوليت برعهده خود فرد گذاشته شود.
موضوعات مربوط به مذهب
افرادي كه دچار وسواس هاي فكري با محتواي مذهبي اند ،به طور متوسط مذهبي تر از افرادي هستند كه وسواس فكري آنها محتواي مذهبي ندارد .يكي از مسائلي كه هنگام درمان افراد دچار اختلال وسواس بي اختياري كه داراي وسواس هاي فكري مذ هبي اند با آنان مواجه مي شويم ،اين است كه بايد بين باورهايي كه واقعا بخشي از مذهب فرد هستند و باورهايي كه ناشي از اختلال وسواس فكري اوهستند ،تمايز قائل شويم . براي مثال ،به طور معمول افراد داراي وسواس هاي فكري با محتواي مذهبي ،با اين پيشنهادكه با افكارترسناك داراي ما هيت مذهبي مواجه شوند ،مخالف اند ودراين مورد احساس نگراني مي كنند (افكاري مانند اين كه من شيطانم )،میگنا دات آی آر،با اين حال اين افراد به سختي متوجه مي شوند كه آيا اين وسواس بي اختياري آنهاست كه آنها را نگران وناراحت مي كند يا اينكه اعتقادهاي مذهبي آنهاست كه موجب ناراحتي شان مي شود .درچنين مواردي بهتراست اين افرادبا اعضاي خانواده خود يا بارهبران ديني ومذهبي خود مشورت كنند وببينند كدام يك از افكارمزاحم آنها يا كدام يك از رفتارهاي وسواسي شان درمذهب آنان جنبه افراطي دارد .دربعضي موارد ،گرفتن (اجازه نامه )براي شركت در درمان وانجام تكاليف درماني مفيد واقع مي شود.براي مثال ،خاطرجمع شدن از طرف يك روحاني يا رهبرمذهبي درمورد انجام تكاليف منزل وتمرين هاي مواجهه،به درمانجو درپيشرفت درمان كمك مي كند.
تاثير اختلال هاي كاركردي
اختلال وسواس بي اختياري با اختلال در دامنه وسيعي از حوزه هاي كاركردي از جمله روابط با ديگران ،كاروكيفيت زندگي همراه است .دربيشتر افراد غلبه براختلال وسواس بي اختياري به اصلاح و بهبود اين كاركردها منجر مي شود ،ولي در بعضي افراد اختلال هاي كاركردي را بايد به صورت جداگانه درمان كرد. براي مثال ،فردي كه ساليان درازي دچار اختلال وسواس بي اختياري بوده ودراين مدت هيچ گاه نتوانسته رابطه پايدار و طولاني مدتي با ديگران برقراركند،ممكن است به محض بهبود نشانگان وسواسي خود از اين مسئله احساس ناراحتي وآشفتگي كند. درچنين مواردي ،لازم است به فردكمك شود تابا موانع موجود برسر راه بهبود كيفيت زندگي خود مبارزه وبرآنها غلبه كند(مانند به دست آوردن مهارت هاي مرتبط با شغل وحرفه خود ،توسعه شبكه اجتماعي ).درصورتي كه فقط يكي دونفر از افراد گروه چنين مشكلي داشته باشند ،گروه درمانگري اختلال وسواس بي اختياري روش خوبي براي حل اين مشكل نيست .دراين موارد تشكيل چند جلسه فردي بااين افراد به حل اين نگراني ها كمك مي كند.
موضوعات و مسائل خانوادگي
گاهي افرادخانواده دست به كارهايي مي زنند كه موجب درگيرشدن فرد درافكار واعمال وسواسي واجتناب از موقعيت هاي ايجادكننده ترس مي شود.به طور معمول چنين رفتارهايي “برون سازي يا انطباق”ناميده مي شوند ودرطولاني مدت موجب حفظ وتداوم نشانگان اختلال وسواس بي اختياري در فرد مي شوند .درمطالعه كالوكورسي وهمكاران ،در مورد اعضاي خانواده افراد دچار اختلال وسواس بي اختياري ،دامنه اي از رفتارهاي “برون سازي يا انطباق” راگزارش كردند،اين رفتارها عبارت بودند از :مشاركت در افكار واعمال وسواسي ،كمك به درمانجو براي اجتناب از موقعيت هاي ايجادكننده ترس وتغييرعادات وامور خانوادگي.
وارد كردن اعضاي خانواده فرد دچار اختلال وسواس بي اختياري به جريان درمان مفيد واقع مي شود .اين كار را مي توان به شيوه هاي مختلفي انجام داد .براي مثال ،مي توان افراد خانواده فرد را براي شركت در يك جلسه يا بيشتر دعوت كرد (يا در حضور كليه افراد گروه ،يا درجلسه اي فردي فقط باحضور روان درمانگر ودرمانجو).
نتيجه گيري
اختلال وسواس بي اختياري ،شرايطي ناهمگون است كه بادامنه اي از ويژگي هاي شناختي ورفتاري همبستگي دارد.
نتايج تحقيقات نشان دهنده كارايي دارو درمانگري و شناخت –رفتاردرمانگري در درمان اين اختلال است .رويكرد روانشناختي ،اختلال وسواس بي اختياري در تمايل فرد براي تعبير وتفسير نادرست از موقعيت ها،اشيا وافكارمزاحم به عنوان افكاري خطرناك ريشه دارد.
هدف شناخت-رفتار درمانگري تغييرشيوه هاي تفكر ايجادكننده اضطراب ازراه فنون شناختي و رفتاري است.به طور معمول اين اختلال به صورت فردي درمان مي شود ،اما نتايج تحقيقات نشان مي دهدكه گروه درمانگري نيز در درمان اين اختلال كارايي زيادي داشته باشد.
هنگام درمان اين اختلال درموقعيت هاي گروهي باچالش ها،مشكلات وموانع خاصي روبه روخواهيم شد .بااين حال گروه درمانگري اختلال وسواس بي اختياري مزيت هايي بردرمان فردي اين اختلال دارد .دراين فصل راهبردهاي درماني قابل استفاده درگروه درمانگري اختلال وسواس بي اختياري مرور شد.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.