همانطور که در نوشته‌های قبل اشاره شد، طرحواره‌ها ارتباط نزدیکی با شخصیت افراد دارند و تحت تأثیر آسیب‌ها و برآورده نشدن نیازها در دوران کودکی ایجاد می‌شوند. بنابراین یانگ با بررسی افراد، ۵ حوزه از طرحواره‌ را معرفی نمود که در متن حاضر به اولین حوزه یعنی حوزه طرحواره بریدگی طرد (Disconnection/ Rejection) می‌پرداریم.

این حوزه شامل پنج طرحواره می‌باشد که همان طور که از نام آن پیداست، ویژگی مشترک هر ۵ طرحواره، مشغولیت ذهنی فرد با موضوع طرد و یا جدا ماندن از سایر افراد است. اما در متن حاضر می‌خواهیم ویژگی‌های مشترک و متمایز این پنج طرحواره را با توضیح و ذکر مثال، مورد بحث قرار دهیم. دقت کنید که وجود این نشانه‌ها لزوماً دلیلی بر وجود این طرحواره‌ها در فرد نیست. تنها در صورتی که این نشانه‌ها مدام تکرار شوند و الگوی زندگی فرد در روابط و موقعیت‌های مختلف بشوند می‌توان گفت که چنین طرحواره‌ای را دارند.

ویژگی مشترک طرحواره‌های بریدگی طرد

افراد در حوزه طرحواره بریدگی طرد مدام نیازشان به عشق و محبت را احساس می‌کنند اما گویی اینطور است که در هیچ یک از روابطشان، عشق و امنیتی که به دنبالش هستند را دریافت نمی‌کنند. این افراد معمولاً در کودکیشان والدینی داشته‌اند که با آن‌ها از نظر عاطفی سرد برخورد می‌کرده‌ یا برعکس بسیار تندخو  و بدرفتار بوده‌اند.

همچنین ممکن است والدینشان افرادی بوده‌اند که گاهی به نیازشان پاسخ می‌داده‌اند و گاهی نه. همین باعث شده که فرد برای دریافت توجه والدین، گیج شود و در روابط بعدی خود نیز نتواند پیش بینی کند که فرد مهم زندگیش درمواقعی که به حضور او نیاز دارد، به نیازش پاسخ می‌دهد یا خیر. بنابراین چنین افرادی یا وارد رابطه با دیگری نمی‌شوند چون معتقدند پیشگیری از رابطه بهتر از طرد شدن است. یا برعکس مدام درگیر روابط آسیب زا می‌شوند.

اولین طرحواره بریدگی طرد : رهاشدگی/ بی ثباتی

افراد با طرحواره رهاشدگی بی ثباتی (abandonment/instability)، به عنوان اولین طرحواره بریدگی طرد، همه نشانه‌ها را در روابطشان به طرد نسبت می‌دهند. فکر می‌کنند که افراد نزدیکشان بالاخره آن‌ها را رها می‌کنند و تنهایشان می‌گذارند. مثلاً می‌ترسند که افراد مهم زندگیشان طردشان کنند، بیمار ‌شوند یا بمیرند؛ همان طور که والدینشان در مواقع مورد نیاز در کودکی به دلیل بیماری، مرگ یا بی توجهی آن‌ها را تنها گذاشتند. بنابراین آن‌ها عمیقاً از این موضوع رنج می‌برند که سهمشان از این زندگی تنهایی است. به همین دلیل به جای اینکه در روابط خود، لذت ببرند مدام نشانه‌ها را جستجو می‌کنند تا احتمال تنها گذاشته شدنشان را ارزیابی کنند. مثلاً جواب ندادن تماس توسط پارتنر را نشانه‌ای از این می‌دانند که به زودی تنها گذاشته می‌شوند.

حتما بخوانید
نئوفرویدی ها و تفاوت نظریه آن ها با روانکاوی فروید

ممکن است چنین جملاتی را از فردی با طرحواره رهاشدگی بی ثباتی زیاد بشنوید.

تو هم مثل بقیه برو

انگار خسته شدی داری بهونه میاری که ولم کنی بری

نکنه یه وقت تنهام بذاری

نکنه کسی رو پیدا کردی و می‌خوای با اون وارد رابطه بشی

دومین طرحواره: بی اعتمادی/ بدرفتاری

افراد با طرحواره بی اعتمادی بدرفتاری (mistrust/ abuse)، به عنوان دومین طرحواره بریدگی طرد، به شدت به دیگران بی اعتماد هستند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند از دیگران دوری کنند تا آسیبی از جانب دیگران به آن‌ها نرسد. اگر هم وارد رابطه‌ای شوند خیلی محتاطانه عمل می‌کنند تا مبادا دیگری از آن‌ها یا اسرارشان سوء استفاده‌ای کند. حتی اگر دیگری به آن‌ها محبتی کند فکر می‌کنند که نقشه‌ای برایش دارند یا به او برای منفعت شخصی‌شان دروغ می‌گویند یا فریبش می‌دهند. این واکنش‌ها معمولاً نتیجه سوء استفاده‌های جسمی، عاطفی یا جنسی یا بدقولی‌های والدین در دوران کودکی است. آن‌ها معتقدند که وقتی والدین به عنوان امن‌ترین و نزدیک‌ترین افراد آن‌ها را مورد سوء استفاده قرار داده‌اند، از سایر افراد نیز چنین سوء استفاده‌ای بعید نیست.

پس اگر کسی به آن‌ها پیشنهاد همکاری دهد فکر می‌کنند که می‌خواهد سرشان کلاه بگذارد یا اگر جنس مخالف به آن‌ها ابراز عشق می‌کند با خود فکر می‌کنند که حتماً برای رسیدن به اهداف جنسی‌اش به او ابراز عشق می‌کند. گاهی نیز طرحواره بی اعتمادی/ بدرفتاری می‌تواند نتیجه این باشد که والدین در کودکی به فرد بیش از حد تأکید کرده‌اند که باید مواظب رفتار و نیت دیگران باشد و به هیچکس اعتماد نکند.

حتما بخوانید
نظریه ویلهلم رایش – پنج نوع کاراکتر و کاراکترولوژی

ممکن است چنین جملاتی را از فردی با طرحواره بی اعتمادی/ بدرفتاری زیاد بشنوید.

به هیچکس حتی چشمای خودتم نباید اعتماد کنی

مردم فقط وقتی کارشون گیرت بیفته یادی ازت می‌کنن

انقدر مهربون شده حتما یه چیزی ازم می‌خواد

سومین طرحواره بریدگی طرد : محرومیت هیجانی

افراد با طرحواره محرومیت هیجانی (emotional deprivation)، به عنوان سومین طرحواره بریدگی طرد، فکر می‌کنند هیچکس درکشان نمی‌کند، به آن‌ها توجه نمی‌کند و هیچکس نیست که در مواقع نیازشان حمایتشان کند. بنابراین از احساسات خود صحبت نمی‌کنند، خیلی سرد و خشک با دیگران رفتار می‌کنند و همین باعث می‌شود که دیگران نیز از آن‌ها فاصله بیشتری بگیرند. در نتیجه باورشان مبنی بر درک نشدن تأیید می‌شود. فکر می‌کنند اگر وارد رابطه با دیگران شوند هم نیازشان برآورده نمی‌شود. در نتیجه ممکن است ترجیح ‌دهند که با کسی وارد رابطه نشوند. این افراد معمولاً در کودکی والدینی سرد، غیر حمایت کننده و بی توجه داشته‌اند و به همین دلیل احساس می‌کنند که در سایر روابطشان نیز توجه و حمایتی دریافت نخواهند کرد.

ممکن است چنین جملاتی را از فردی با طرحواره محرومیت هیجانی زیاد بشنوید.

هیچکس منو درک نمی‌کنه

هیچکس نمیفهمه من چه احساسی دارم

من تو همه مشکلات تنها بودم. هیچکس نبوده که کمکم کنه

چهارمین طرحواره: نقص/ شرم

افراد با طرحواره نقص شرم (defectiveness/ shame)، به عنوان چهارمین طرحواره بریدگی طرد، اعتماد به نفس و عزت نفس پایینی دارند. خود را دائماً با دیگران مقایسه می‌کنند و در این مقایسه، خود را حقیر و بی ارزش و دیگری را برتر می‌دانند. برایشان مهم است بدانند که دیگران به خصوص شریک عاطفی‌شان آن‌ها را با ارزش می‌داند یا نه. گاهی نیز از ترس اینکه فرد مقابل متوجه نقصشان شود و طردشان کند، رابطه‌شان را با وی قطع می‌کنند.

حتما بخوانید
مرحله‌ آینه‌ ای لکان در رشد کودک و معنای آن در نظریه وی

اگر کسی از آن‌ها انتقاد کند به شدت ناراحت می‌شوند و احساس ضعف می‌کنند و ممکن است مدام خودشان را سرزنش کنند. معمولاً والدین آن‌ها در کودکی آن‌ها را تحقیر نموده‌اند و نقص ظاهری یا رفتاریشان را به رویش آورده‌اند. مثلاً مدام به لکنت زبان او خندیده‌اند یا به خاطر اینکه حرفی که نباید میزده را در جمع زده او را تحقیر و تنبیه کرده‌اند. یا ممکن است والدین این افراد، مدام آن‌ها را با دیگران مثل خواهر و برادرها یا دوستانشان مقایسه می‌کرده‌اند.

ممکن است چنین جملاتی را از فردی با طرحواره نقص/ شرم زیاد بشنوید.

من به پای اون نمیرسم

من نمیتونم از پس این کار بربیام

پنجمین طرحواره بریدگی طرد : انزوای اجتماعی/ بیگانگی

افراد با طرحواره انزوای اجتماعی بیگانگی (social isolation/ alienation)، به عنوان پنجمین طرحواره بریدگی طرد، سعی می‌کنند از دیگران دوری کنند. ترجیح می‌دهند که سرشان توی کار خودشان باشد و به صورت انفرادی کار کنند. بودن در جمع و گروه را دوست ندارند. به خاطر همین ممکن است از نظر شغلی نیز ارتقای زیادی پیدا نکنند. ممکن است آن‌ها در کودکی والدینی داشته‌اند که آن‌ها را مدام سرزنش و تحقیر می‌کرده. یا ممکن است خانواده این افراد در کودکی از نظر اجتماعی یا اقتصادی از دیگر خانواده‌ها ضعیف‌تر بوده باشد یا خود فرد در کودکی دچار نقصی نسبت به کودکان دیگر بوده است. مثلاً از نظر قد و وزن یا لکنت زبان. همین تفاوت‌ها باعث شده که الگوی فرد به صورت کناره گیری از دیگران باشد.

ممکن است چنین جملاتی را از فردی با طرحواره انزوای اجتماعی/ بیگانگی زیاد بشنوید.

از کارهای گروهی و تو جمع بودن بدم میاد

دلم میخواد تنها باشم