باور اشتباه درباره کار ایدهآل رضایتبخش
باور اشتباهی که بسیاری از افراد درباره کار ایدهآل رضایتبخش دارند، این است که کاری که به آن علاقه دارند و به آن علاقه مند هستند، همیشه یک کار ایدهآل و رضایتبخش است. این باور اشتباه است، زیرا هر کاری که باشد، تلاش و زحمت برای انجام آن لازم است و همچنین شرایط و موقعیتهایی وجود دارد که ممکن است باعث تحمیل استرس و فشارهای ناخوشایند شود.
باور اینکه کارهایی که به آن علاقه داریم، همیشه به راحتی قابل دستیابی و انجام آنها بدون مشکل است، نادرست است. هر کاری که باشد، در طول زمان پیچیدگیهای خود را دارد و انجام آن نیازمند تلاش و صبر است. همچنین، نکته مهمی که باید در نظر داشت، این است که به دنبال شغلی که به آن علاقه دارید باید باشید، اما علاوه بر این، باید در زمینه آن تخصص و مهارت لازم را داشته باشید تا بتوانید به طور موثر و مفید در آن حوزه فعالیت کنید.
در نهایت، اگر به دنبال یافتن کار ایدهآل و رضایتبخش هستید، باید به دنبال توسعه تخصص و مهارتهای خود در حوزهای که به آن علاقه دارید، باشید و در عین حال باید آمادگی لازم را برای مواجهه با مسائل و چالشهایی که در این راه پیش میآید، داشته باشید. همچنین، باید به دنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی خود باشید تا بتوانید با انجام کارهایی که به آن علاقه دارید، زندگی خود را بهتر کنید.
اگر زمان کافی برای خواندن همه نوشته ندارید، میتوانید فقط نکات مهم (رنگ آبی) را بخوانید.
هر کدام از ما تصویرهایی از «شغل ایدهآل» در پس ذهنمان داریم که خودآگاه یا ناخودآگاه دوست داریم به آن برسیم. این تصویرها همیشه محرک ما جستوجوی وضعیت بهتر در شغل است. اما جالب اینجاست که کمتر به این فکر میکنیم که این تصویرها از کجا آمدهاند و چگونه در ذهن ما ثبت شدهاند. همینطور کمتر فکر میکنیم که چقدر این تصویرها، واقعا ما را به سمت وضعیت بهتر میبرند، یا به عبارت دیگر چقدر کارآمد هستند.
واقعیت این است که تصویرهای پس ذهن ما، در طول زندگی ما به طور مداوم شکل میگیرند و همینطور ممکن است تغییر کنند. این تصویرها باورهای ما را میسازند و ناخودآگاه روی طرز فکر و رفتار ما تأثیر میگذارند. تصویرهای ما از شغل ایدهآلمان هم همینطور هستند. این تصویرها ممکن است از دیدن فیلمهای سینمایی، شنیدن صحبتهای افراد درباره فلان مدیر و تجربه کار کردن در شغلهای مختلف، مشاهدههای بزرگترها در دوران کودکی و … شکل بگیرند و اکنون، شغل مطلوب ما را تعریف کنند. جدا از اینکه این تصویرها از کجا آمدهاند، نکته مهم این است که ممکن است همهی آنها کارآمد نباشند. یعنی ممکن تصویرها یا باورهایی در ذهن ما باشد که برخلاف ظاهر جذابشان، نه تنها ما را به «وضعیت بهتر» نرسند بلکه بازدارندهی پیشرفت ما در مسیر شغلی شود. به همین خاطر باید خیلی مهم است که تصویرها یا باورهای خودمان را بررسی کنیم. هدف این نوشتار هم همین است که یکبار تصویرها و باورها پس ذهنمان را مرور و غربال کنیم. شاید این کار سخت باشد چون خیلی وقتها خودمان آگاه نیستیم که یک باور در پس ذهن ما هست و با عینک آن باور داریم به واقعیت نگاه میکنیم. برای اینکه این کار راحتتر شود در ادامه برخی باورهای ناکارآمد که بیشتر در افراد دیده شده است را به همراه باورهای کارآمد جایگزین آوردهایم.
× باور اشتباه ۱: در شغل ایدهآلم، دیگر روزهای سخت و اتفاق تلخی نخواهم دید
کار کردن، بخشی از زندگی است و همان طور که زندگی بالا و پایین دارد، کار کردن هم بالا و پایین دارد، جدا از این که شغلتان را دوست دارید یا خیر. روزهای سخت و پرفشار در هر کاری هستند. همینطور اتفاقهای تلخ یا آزاردهنده ممکن است در هر شغلی روی دهد. از طرفی، احتمال اینکه شغلی پیدا کنید که درآمد، محیط کاری، شیوهی مدیریت، وظایف یا به طور کلی همهی جوانب آن مطلوب شما باشد از نظر ریاضی بسیار بسیار کم است.
(از نظر ریاضی، احتمال رسیدن به شغل بدون نقض برابر است با حاصل ضرب احتمال رسیدن به شغلهای بدون نقص در هر جنبه. هر چه قدر تعداد جنبههایی مد نظر ما بیشتر شود این احتمال کمتر میشود و به سمت صفر میل میکند. مثلا اگر فرض کنیم، نصف شغلها از نظر هر جنبه، بدون نقص باشند و تعداد جنبههای مورد بررسی ما ۷ عدد باشد، احتمال رسیدن به شغل بدون نقص کمتر از ۱ درصد خواهد بود!)
بگذارید خیالتان را راحت کنیم. شما هر شغلی که داشته باشید، چیزی در آن خواهد بود که مورد رضایت شما نخواهد بود. برای همین است که شغل بدون نقص یا شغل ایدهآل وجود خارجی ندارد. انتظار رسیدن به شغل ایدهآل و بدون نقص باعث میشود شما هیچ وقت به نتیجه نرسید و مدام به این فکر کنید که باید شغلتان را تغییر دهید و به دنبال شغل بدون نقص بروید. در صورتی که چنین شغلی وجود ندارد. از طرفی وقتی بدانید که هیچ شغلی نیست که تمامی جنبههای آن مورد رضایت شما باشد، راحتتر میتوانید با آنچه از شغلتان نمیپسندید کنار بیایید، تحملش کنید یا مدیریتش کنید. البته بسیار مهم است که بدانید کی یک وضعیت نامطلوب را تحمل کنید، بهبود دهید یا ترک کنید.
× باور اشتباه ۲: من باید خود واقعیام رو کشف کنم و بفهمم برای چه کاری ساخته شدم
شاید این جملهها را بسیار شنیده باشید؛ «من باید خود واقعیام را کشف کنم، باید بفهمم خود واقعی من یک موسیقیدان است یا یک ورزشکار حرفهای یا اینکه اصلا من یک نقاش به دنیا آمدهام!»اما آیا تا به حال شنیدهاید کسی بگوید من یک حسابدار، مهندس عمران، کارشناس بخش کنترل کیفیت یا متخصص جراحی فک و دندان به دنیا آمدهام! اما هر دو دسته از جملهها مانند هم هستند و از یک باور اشتباه نشأت میگیرند؛ این باور اشتباه که ما یک خود واقعی درون داریم که از وقتی به دنیا آمدیم مشخص میکند ما چه کاره هستیم و فقط باید آن را کشف کنیم.
اما واقعیت این است که هیچ کس موسیقیدان، ورزشکار حرفهای، نقاش، حسابدار، مهندس عمران و … به دنیا نمیآید یا برای آن کار ساخته نشده است. افراد تصمیم میگیرند که یک موسیقیدان، ورزشکار حرفهای، نقاش و … باشند و بمانند. هیچ کس با یک سمت شغلی به دنیا نمیآید. خود واقعیای وجود ندارد. افراد تصمیم میگیرند که چه کاره شوند و تا کی در آن کار بمانند. حرفهها و شغلها ساختهی انسان هستند، نه اینکه پدیدهای باشند که قبل از وجود انسان، وجود داشتند. هر شغل یا حرفه مجموعهای از مهارتها، مسئولیتها و وظایف است و برای آن نام خاصی انتخاب شده است. ما نباید خودمان را محدود به ساختههای خودمان بدانیم.
البته برخی افراد در سنین کم به دلیل تواناییها، علاقه و استعدادهای بارزی که دارند، حرفهی خود را انتخاب میکنند. مثلا بسیاری از ورزشکاران یا موسیقیدانانی معروف در سن کم، به دلیل استعدادهای ویژهای که داشتند به سمت حرفهی خود رفتند یا کشیده شدند و آن را ادامه دادند. شاید به خاطر همین که این افراد از دوران کودکی به یک کار میپردازند، میگوییم او یک ورزشکار، نقاش و … به دنیا آمده است. این افراد به خاطر ویژگیهای فردی بارز خود، کار راحتی در انتخاب مسیر شغلی داشتهاند. اما همهی استعدادها به این سادگی خودشان را نشان نمیدهند. برای همین است سایر افراد کار سختتری در انتخاب شغل و مسیر شغلی دارند. به هر حال افراد از نظر ویژگیهای فردی و استعدادها متفاوت هستند و هر آدم روی کره زمین، منحصر به فرد است. هیچ کسی هم بیاستعداد نیست، تنها شکل استعدادها فرق میکند. پس به دنبال کشف خود واقعی نباشید. شما با یک عنوان شغلی خاص به دنیا نیامدهاید. شما باید خودتان انتخاب کنید که میخواهید چه شغلی را تا چه مدتی داشته باشید.
البته منظور ما از به دنبال کشف خود نبودن این نیست که به دنبال شناخت بهتر خود نباشید. شناختن خود یا خودشناسی یک موضوع بسیار مهم در زندگی هر فردی است و از نظر ما، هر فردی باید در زندگی خود، برای شناخت خود وقت بگذارد. ولی برای انتخاب شغل، منتظر کامل شدن شناخت خودتان از خودتان نباشید، زیرا خودشناسی یک فرآیند بدون انتها است و پایان ندارد. هر چقدر بیشتر خودتان را بشناسید، با جنبههای جدیدتر یا موضوعهای عمیقتری از خودتان آشنا میشوید که باید بشناسید. در ضمن بدست آوردن شناخت بهتر از خود، تنها با فکر کردن حاصل نمیشود. بلکه قسمت مهمی از شناخت بهتر خود، از مواجه کردن خود با تجربههای جدید یعنی بودن در محیطهای گوناگون، تعامل با افراد مختلف و امتحان کردن کارهای مختلف حاصل میشود. پس نشستن در گوشه اتاق و فکر کردن برای شناخت کامل خود، شما را به نتیجه نمیرساند.
اشتباه دیگری که ما میکنیم این است که تصور میکنیم تنها و تنها یک شغل وجود دارد که در آن عملکرد فوقالعادهای داریم یا بهترین خودمان هستیم. اما هیچ الزامی وجود ندارد که به طور مثال اگر شما یک طراح گرافیک خوب باشید، نتوانید یک تور لیدر خوب نیز باشید. شما میتوانید در چند شغل مختلف عملکرد خیلی خوب و فوقالعادهای داشته باشید. امروزه علم عصبشناسی[۱] نشان داده است که میتوان با فراهم کردن شرایط مناسب، علاقه را گسترش داد[۲]. به عبارت دیگر، با دریافت کمک مناسب، اکثر افراد میتوانند به هر کاری علاقهمند شوند. این تصور که من تنها در یک شغل خاص بهترین خودم هستم باعث میشود همیشه به این فکر کنید آن یک شغل چه شغلی است که من باید تا انتهای عمر خود به آن بپردازم. از طرفی نگرانید که ممکن است آن یک شغل را اشتباه انتخاب کنید. به همین خاطر سعی میکنید بیشتر فکر کنید تا اشتباه نکنید و این چرخه ادامه مییابد و شما را از اقدام کردن باز میدارد. اما اگر با نگاه باز به این مسئله نگاه کنید و رضایت و خوشحالی خود را تنها در یک شغل نبینید، راحتتر و با استرس کمتر شغلهای مختلف را امتحان کنیم و با نگرانی کمتر آنها را انتخاب کنید. در واقع دیگر نگران این نیستید که باید یک انتخاب برای همهی عمر خود انجام دهید. بلکه شما میدانید که طبیعی است در طول عمر خود شغلهای مختلفی داشته باشید و اگر شغلی که انتخاب کردید را دوست نداشتید میتوانید آن را عوض کنید.
× باور اشتباه ۳: تستهای شخصیتشناسی میتونن به من بگن چه کاره شوم
تستهای شخصیتشناسی همیشه برای افراد جذاب هستند و آدمها دوست دارند بدانند این تستها درباره آنها چه میگوید. اما خیلی اوقات میبینیم که به درستی از آنها استفاده نمیشود. تا به امروز تستهای شخصیتشناسی متعددی ایجاد شدهاند که هر کدام کاربرد خاص خودش را درد برای موضوعات دیگر قابل استفاده و معتبر نیست. در واقع جذاب بودن تستهای شخصیتشناسی برای افراد باعث شده بازار تولید و فروش آنها و تعداد مخاطبهای آنها هر ساله بیشتر شود. اما بسیار مشاهده میشود که از تستهای نامعتبر مورد استفاده قرار میگیرند یا بدرستی از تستهای معتبر استفاده نمیشود.
تستهای شخصیتشناسی مختلفی وجود دارند ولی تعداد بسیاری کمی از آنها (از جمله تست Holland) برای انتخاب شغل ایجاد شدهاند. با این حال میبینیم که خیلی وقتها بر اساس نتایج این تستها، درباره انتخاب شغل تصمیمگیری میشود یا توصیههای داده میشود. البته ما هم خیلی خوشحال میشدیم اگر این تستها میتوانستند به صورت کارآمد افراد را در انتخاب شغل کمک کنند و حتما از آنها استفاده میکردیم، چون باعث صرفهجویی در زمان و انرژی بسیاری در فرآیند انتخاب شغل میشد. ولی در واقعیت، عوامل بسیاری هست که در انتخاب شغل مهم است که این تستها اندازه نمیگیرند. به همین خاطر الزاما نمیتوانند برای انتخاب شغل مفید باشند. یکی از تفکرات اشتباه این است که شخصیت ما، شغل ما را تعیین میکند. این تفکر به قدری رایج است که برخی افراد فکر میکنند کارکرد اصلی تستهای شخصیتشناسی، تعیین شغل است! (کارکرد اصلی بسیاری از تستهای شخصیتشناسی، ایجاد خودشناسی و خودآگاهی برای افراد در جهت رسیدن به زندگی بهتر و روابط بهتر با دیگران است.) نتایج تحقیقات نیز نشان میدهد که در عمل تستهای شخصیتشناسی نمیتوانند راهنمای خوبی برای انتخاب شغل باشند. در یک تحقیق جامع (Meta-Analisys) که توسط فرانک اشمیت، ابزارهای مختلف که برای پیشبینی عملکرد افراد در شغل استفاده میشود را بررسی کردند. تستهای شخصیتشناسی یکی از پایینترین امتیاز را در دقیق پیشبینی کردن عملکرد افراد در شغل داشتند. در صورتی که اگر تستها ابزار خوبی برای انتخاب شغل بودند، انتظار میرفت بتوانند عملکرد افراد را در شغلهای مختلف پیشبینی کنند. در زیر جدول نتایج این تحقیق را میبینید.
ردیف | روش گزینش | همبستگی با عملکرد شغلی |
۱ | Holland Intrest and Fit Checking | ۰.۳۱ |
۲ | Big Five (Conscientiousness Measures) | ۰.۲۲ |
۳ | Big Five (Openness to Experience Measures) | ۰.۰۶ |
۴ | Big Five (Extraversion) | ۰.۰۹ |
۵ | Big Five (Agreeableness) | بسیار کم |
۶ | Big Five (Emotional Stability) | بسیار کم |
۷ | Emotional Intelligence Measures | ۰.۳۲ |
از نظر برخی متخصصان علم آمار، برای این که دو پدیده با هم ارتباط معناداری داشته باشند باید همبستگی بین آنها حداقل بیشتر از ۰.۶ یا ۰.۷ باشد. همانطور که در جدول میبینید همبستگیهای موجود هیچ کدام به اندازهای نیست که بتوان آنها را در پیشبینی کنندگی عملکرد شغلی معتبر دانست.
علاوه بر این، بسیار مشاهده شده است که تستهای شخصیتشناسی باعث میشود افراد تواناییها و انتخابهای خود را محدود کنند. مثلا تست MBTI افراد را در ۱۶ گروه دستهبندی میکند و به افرادی که در دستههای درونگرا قرار میگیرند توصیه میشود که به سراغ شغلهایی که نیاز به برقراری ارتباط و تعامل زیاد با سایر افراد را دارد نروند! در صورتی که افرادی درونگرایی وجود دارند که در بحث شبکهسازی و تعاملات بسیار خوب عمل میکنند. شاید یادگیری مهارتهای ارتباطی، مذاکره و سخنرانی برای افراد درونگرا سختتر از افراد برونگرا باشد، اما قابل دستیابی است. انسانها موجودات انعطافپذیری هستند و میتوانند با تمرین، هر موضوعی را یاد بگیرند. ممکن است برخی یک موضوع را سختتر یا راحتتر، دیرتر یا زودتر بگیرند. اما فراموش نکنید همهی انسانها قدرت یادگیری هر موضوعی را دارند. نکته مهمتر اینکه، اگر فکر کنیم ما نمیتوانیم یک موضوع را یاد بگیریم، تلاشی هم برای آن نخواهیم کرد. دکتر کارل دوئک در تحقیقات ۲۰ ساله خود درباره طرز فکر، این نتیجه را بیان کرده است که دیدگاه ما نسبت به توانایی پیشرفت، رابطه مستقیمی با میزان پیشرفت ما دارد.
پس هیچگاه توسط تستهای شخصیتشناسی خود را محدود نکنید. تستهای شخصیتشناسی نباید به شما بگویند که چهکاره شوید، چهکاره نشوید. این تستها نباید هدف شما را تعیین کند. این شمایید که با خواست خود تصمیم میگیرید چه هدفی داشته باشید. شاید رسیدن به یک هدف، برای شما سختتر از دیگران باشد، اما تعیین هدف با توجه به ویژگیهای شخصیتی (بخوانید میزان راحتی یا سختی مسیر) منطقی به نظر نمیرسد.
مشاور شغلی حرف جدیدی برای شما ندارد!
چون همه چیزهایی که باید بدانید در مقالهها گفته شده است. ولی اگر نمیدانید چطور این اطلاعات را در مورد خودتان به کار ببرید، اگر نمیدانید مسئله شما چیست، اگر بین چند مسئله گیر کردهاید و نمیتوانید تصمیمی بگیرید یا میخواهید سریعتر به نتیجه برسید، مشاور شغلی میتواند کمکتان کند.
× باور اشتباه ۴: من شغل الانم رو دوست ندارم. پس طبیعیه عملکردم ضعیف باشه
همانطور که در توضیحات قبلی گفتیم، انسانها انعطافپذیرتر از آنی هستند که ما فکر میکنیم. ما میتوانیم در چندین شغل مختلف، عملکرد فوقالعادهای داشته باشیم، نه تنها فقط در یک شغل. شاید در بقیه شغلها عملکرد پایینتری داشته باشیم اما، این به این معنی نیست که نتوانیم عملکردمان را بهبود دهیم. هر کسی با تمرین میتواند در هر کاری عملکرد خود را بهبود دهد. اگر به دلیل اینکه کاری را دوست ندارید یا با استعدادهای شما همخوان نیست، خود را توجیه کنید که طبیعی است که عملکرد خوبی نداشته باشید، هیچ وقت نیز برای پیشرفت در آن تلاش نمیکنید. انسانها انعطافپذیر هستند. شاید افراد در شغلهایی که با علایق و استعدادهای آنها همراستا نیست عملکرد فوقالعادهای نداشته باشند، اما حتما میتوانند عملکرد خود را در هر شغلی به سطح قابل قبول و خوبی برسانند.
نکته دیگر این است که در هر وضعیتی، به دنبال پیشرفت بودن به شما کمک میکند برای آینده مسیر شغلی خود فرصتهای بهتری داشته باشید. از طرفی سکون و درجا زدن، ممکن است فرصتهای پیش رو را از شما بگیرد. شاید بگویید در محیط کار شما به دنبال پیشرفت بودن به ضرر شما تمام میشود.و با کسانی که به دنبال پیشرفت هستند منصفانه برخورد نمیشود. به طور مثال، کارهای بیشتری سپرده میشود، در حالی که این موضوع در دستمزد آنها ثابت است. این موضوع در بسیاری از سازمانها اتفاق میافتد. اما راه حل درست این مسئله، تلاش نکردن نیست. بلکه باید این موضوع را از راههای دیگر مانند درمیان گذاشتن با مدیران، مذاکره مجدد درباره دستمزد و شیوه محاسبه آن و در صورت جواب ندادن راههای قبلی نهایت تغییر شغل حل کرد. شاید هم شما به خاطر نیاز مالی مجبور باشید این وضعیت را برای مدتی تحمل کنید و با آن بسازید. اما به طور کلی، تلاش کردن، فعال بودن، به دنبال حل مسائل جدید، ارائه پیشنهاد، پیش قدم شدن در ایجاد یک تغییر و … شاید در کوتاه مدت انرژی بیشتری از شما بگیرد، اما در بلند مدت فرصتهایی را برای شما به وجود خواهد آورد که به انرژیای که گذاشتید میارزد. اگر در سطح حداقل وظایفی که برای شما تعریف شده تلاش کنید، انتظار نداشته باشید که پیشنهادهای کاری جدید یا پیشنهاد ترفیع بگیرید. برای دریافت این فرصتها، باید ابتدا خود را ثابت کنید.
چیز دیگری که میتواند به شما کمک کند در هر جایگاهی که هستید بهتر عمل کنید خودشناسی است. خودشناسی قرار نیست فقط شما را در انتخاب شغل کمک کند و بگوید چه کاره شوید و چه کاری را نکنید. بلکه، یکی از کارکردهای مهم خودشناسی، این است که عملکرد شما را در هر جایگاهی که هستید بهبود دهد. شما اگر بدانید، چه چیزی باعث میشود تمرکز داشته باشید، چه چیز باعث میشود عصبانی شوید، چه وقتهایی کارایی بیشتری دارید، چگونه میتوانید تعامل بهتری با دیگران داشته باشید، آن وقت از دانستههای خود استفاده خواهید کرد تا بتوانید به نتیجهی مطلوب خود برسید.
در مجموع به خاطر داشته باشید که خیلی بعید است که یک نفر بتواند در تمام عمر کاری خوب در شغلهایی که دوست دارید کار کنید. ممکن است به دلایل مختلف، از جمله نیاز مالی، محدودیتها با برای رسیدن به یک موقعیت بهتر، مجبور باشید در بک بازه زمانی در شغلی کار کنید که بدتان نیاید ولی علاقه اصلی شما نباشد. در چنین وضعیتهایی تلاش برای پیشرفت، فرصتهای پیش روی شما را افزایش میدهد. جدا از این که استعدادها و تواناییهای شما چیست، شما میتوانید پیشرفت کنید.
× باور اشتباه ۵: اگر علاقهام را دنبال کنم، حتماً حتماً پولدار میشوم
یکی از تفکرهای اشتباهی که بسیار گفته میشود این است که فقط کافی است علاقهتان را دنبال کنید، پول، شهرت، جایگاه و … به دنبال آن میآید. شاید این اتفاق برای افرادی افتاده باشد. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که اگر شما علاقه خود را دنبال کنید حتماً به درآمد زیاد، جایگاه خوب و … برسید. از نظر ما، علاوه بر آنکه باید به دنبال کاری که دوست داریم برویم، باید همزمان برای افزایش سطح درآمد و رسیدن به جایگاههای دلخواهمان تلاش کنیم. خیلی وقتها این اقدامها، کارهایی به غیر از فعالیتهایی است که به طور روزانه در شغلمان انجام میدهیم.
خیلی از افراد فکر میکنند کیفیت و عملکرد ما است که میزان درآمد ما را تعیین میکند و باید بکند. اما میزان تقاضا برای کار ما و حجم عرضه نیروی کار آن شغل، خیلی بیشتر از هر عامل دیگری در میزان درآمد یک شغل تأثیر گذار است. در واقع نیروی کار نیز مانند محصولها، عرضه و تقاضا دارند. هر چه میزان متقاضی برای شغل شما بیشتر باشد و تعداد نیروی کاری که بتوانند کار شما را انجام دهند کمتر باشد، درآمد شما بیشتر میشود. متقاضیهای شما شرکتهایی هستند شما را استخدام میکنند یا مشتریهایی باشند که در ازاء خدمتی که ارائه میکنید به شما هزینهای پرداخت میکنند. یک مثال واضح در این مورد، تفاوت دستمزد برنامهنویسان با افرادی است که مهندسی برق یا مکانیک دارد. این تفاوت به این خاطر است که در چند سال اخیر، بسیاری از شرکتها به سمت گسترش فعالیتهای دیجیتال (فروش اینترنتی، ساخت اپلکیشن موبایل و یا ارائه خدمات بر بستر اینترنت) رفتهاند یا شرکتهای جدید در این حوزه ایجاد شدهاند و تقاضا برای برنامهنویس بسیار بیشتر از گذشته شد، در حالی که تعداد افرادی که برنامهنویسی یاد میگیرند تفاوت چندانی نکرد. این تفاوت دستمزد قطعا به این دلیل نبود که همه برنامهنویسان کیفیت کارشان بهتر از همه کسانی هستند که مهندسی مکانیک یا برق خواندهاند.
حالا فرض کنید شما کاری را دوست داشته باشید که تقاضای زیادی نداشته باشد. آن وقت هر چقدر هم کیفیت کار شما خوب باشد، درآمد شما بسیار زیاد نخواهد بود. آگاهی به این نکته به شما کمک میکند بهتر برنامهریزی کنید. مثلا کاری که دوست دارید را دنبال کنید اما در کنار آن کار دیگری داشته باشید که درآمد خوبی دارد. یا مثلا هزینهی آن را بپذیرید و درآمد پایین، کاری که دوست دارید را انجام دهید یا برای چند سال به طور موقت، به کار دیگری بپردازید تا بتوانید پسانداز بیشتری جمع کنید و با آن پول، از طریق بازارهای سرایه درآمدزایی کنید، و خودتان به کاری که دوست دارید میپردازید. راهکارهای بسیار دیگری هم وجود دارد که با توجه به شرایط هر کس قابل انجام است. این مثالها تنها برای واضحتر شدن مطلب است.
بسیار مهم است که درباره جنبههای مهم زندگی حرفهایمان، از جمله حقوق و … فکر کنیم و برای آنها برنامه داشته باشیم. درآمد و جایگاه شما به تدریج و به صورت خودکار پیشرفت نمیکند. در توضیحات باور اشتباه بعدی این را بیشتر توضیح میدهیم. شما باید به جداگانه به فکر افزایش درآمد خود نیز باشید و کارهایی انجام دهید که در فهرست کارهای هر روزه شما نیست. مثلا درباره افزایش حقوق با مدیرتان مذاکره کنید یا به دنبال افزایش مشتریانتان باشید.
× باور اشتباه ۶: اگر سخت کار کنم، به تدریج در حرفهام پیشرفت میکنم
ممکن است تصور کنید اگر هر روز با تلاش کار کنم به تدریج در حرفهام پیشرفت میکنم و به جایگاههای بهتری میرسم. نمودار طبق این تصور، پیشرفت تدریجی یک نفر بر حسب زمان را نشان میدهد.
اما در عمل، پیشرفتهای ما در مسیر شغلی به صورت پلهای اتفاق میافتند. در واقع هر پله یک فرصتی است که از آن برای پیشرفت به خوبی بهره برده شده است.
شما اگر درگیر کارتان شوید، میتوانید تا مدتها یک کار را تکرار و تکرار کنید. بدون اینکه تفاوتی در شرح شغل، درآمد و جایگاه خود ببینید. اگر در یک شرکت یا سازمان کار میکنید، شاید تصور کنید که این مدیرتان یا مدیران منابع انسانی هست که باید به فکر ارتقا و پیشرفت شما باشد. اما در بسیاری از شرکتها که مدیران معمولا وقت نمیکنند درباره موضوعاتی غیر از کارهای فورس همان روز فکر کنند. این شمایید که باید به فکر آن باشید و بتونید در زمان مناسب، آن را مطرح کنید یا پیشنهاد دهید. همچنین شما باید قبل از ارتقا، خودتان را ثابت کنید و تواناییهای خود را در سطح بالاتری نشان دهید تا مدیران بتوانند به شما اعتماد کنند و شما را ارتقا دهند.
در مجموع، انتظار نداشته باشید کسی به فکر پیشرفت جایگاه شما باشد، حتی اگر مدیران حرفهای دارید که این پیشرفت شما برایشان مهم است. مسئول پیشرفت شما خود شما هستید و باید جدا از فعالیتهای روزانهای که در کارتان انجام میدهید، باید برای پیشرفت جنبههای مختلف شغل خود از جمله جایگاه، شرایط کار، درآمد و … برنامه داشته باشید و اقدام کنید.
× باور اشتباه ۷: الان برای تغییر خیلی دیره…
اگر رشتهام را تغییر بدهم از دوستانم عقب میافتم. اگر در شغلی نامرتبط به رشتهام کار کنم، پس وقتم رو تلف کردهام. اگر زمینه کاریام را عوض کنم زمان کافی برای تغییر نخواهم داشت. سن من برای یادگرفتن یک کار جدید خیلی بالاست.
اینها جملههایی است که شاید موقع تغییر در ذهنتان بشنوید و شما را نسبت به تغییر دلسرد کند. شاید شما فرصتهایی را از دست داده باشید. شاید اگر چند سال زودتر این تغییر را ایجاد میکردید، به نتایج خیلی بهتری میرسیدید. ما نمیخواهیم اینجا شما را الکی امیدوار کنیم. ما میخواهیم واقعیت را ببینید و بهترین تصمیم را بگیرید. واقعیت این است که برخی فرصتها زمان دارند و دیر میشوند. مثلا یک فوتبالیست، اوج عمر حرفهایاش تا ۲۵ سالگی است و پس از ۳۰ سالگی، عمر حرفهایاش رو به اتمام است. اما میتوانید به آن سوی ماجرا نگاه کنید. اگر نخواهید تغییر کنید چه میشود. آیا حاضرید برای همیشه، به خاطر انتخابهای قبلی هزینه بدهید؟ شاید بعد ۳۰ سالگی، نتوانید فوتبالیست شوید ولی حتما میتوانید تغییراتی ایجاد کنید که به سمت مطلوبتان حرکت کنید. سرمربیگری و آموزش فوتبال شاید گزینههایی از این دست باشند. شاید هم برای شما نتوانند جای فوتبالیست شدن را بگیرند. اما در هر صورت، زندگی برای شما تمام نشده است. شما باید تصمیم بگیرید با ادامه آن چه کار میخواهید بکنید.
یادتان باشید زندگی مسابقه با دیگران نیست. زندگی داستانی است که شما برای خودتان مینویسید. همچنین زندگی خطی نیست. پیشرفت شما در یک کار با تعداد سالی که در آن کار بودهاید متناسب نیست. بسیاری از تجربهها و آموختههای شما که در گذشته کشف کردید در ادامه راه دوباره استفاده خواهد شد. باز هم اینجا نمیخواهیم خوشبینی زیادی به شما بدهیم. تمام آنچه یاد گرفتهاید قرار نیست بعدا دوباره مورد استفاده شما قرار بگیرد. مثلا اگر از رشتهی مهندسی مکانیک به روانشناسی تغییر رشته دهید، درسهای تخصصی مکانیک عملا به کارتان نمیآید. اما ذهنیت تحلیلی در حل مسائل ریاضی، به شما کمک میکند مسائل علوم انسانی را هم بهتر تجزیه و تحلیل کنید. همچنین اگر زمینهی شغلی خود را تغییر دهید، مهارتهای نرم (مهارتهای رفتاری و ارتباطی) با شما میمانند و در هر شغلی که بروید باعث پیشرفت بیشتر شما میشوند. این یعنی شما دیگر زمانی که یادگیری این مهارتها را در گذشته صرف کردید، دوباره تکرار نخواهید کرد. در مجموع، میتوان اینطور گفت شاید همیشه دانش و مهارتی که در گذشته کسب کردهاید به طور مستقیم به کار شما نیایند، اما حتما به طور غیر مستقیم به شما کمکهای زیادی خواهند کرد. نکته مهم این است که اگر در گذشته تصمیمی گرفتید که الان از آن راضی نیستید و به خاطر وقت و انرژیای که برای آن صرف کردید، تغییری ایجاد نمیکنید یا فکر میکنید تمام فرصتهای خود را از دست دادهاید، در واقع شما در حال تکرار اشتباههای گذشته هستید.
جمعبندی
بسیاری از تصورهای ما دربارهی شغل ایدهآل از سخنرانیهای انگیزشی و فیلمهای سینمایی میآیند و واقعیتپذیر نیستند. گاهی تصورات اشتباه ما باعث میشود انعطافپذیری و تابآوری ما را در مواجهه با واقعیت کم کند و در بلند مدت برای ما کارآمد نباشد. به همین خاطر داشتن طرز فکر درست درباره شغل مناسب بسیار مهم است. همه ما دوست داریم کاری داشته باشیم که از انجام آن لذت ببریم. کاری که باعث شود صبحها با انگیزه از خواب بیدار شویم، سر کار گذر زمان را حس نکنیم و بعد آن با انرژی از سر کار برگردیم. یا به طور خلاصه شغلی که از آن راضی باشیم و از این که آن شغل را داریم خوشحال باشیم. چنین شغلی قابل دستیابی است اگرچه شاید برای رسیدن به آن سختیهایی را تحمل کنیم و هزینه بدهیم. اما هیچ شغلی نیست که در آن روزهای سخت، لحظات تلخ و ناراحتکننده نباشد. برای همین است که شغل ایدهآل و بدون نقصی وجود ندارد و ما سعی میکنیم به جای ترکیب «شغل ایدهآل» از ترکیب «شغل مناسب» یا «شغل رضایتبخش» استفاده کنیم.
در این نوشته ما برخی از رایجترین باورهای اشتباه را درباره کار رضایتبخش توضیح دادیم. شما فکر میکنید چه باور اشتباه دیگری هست که جلوی پیشرفت ما را در مسیر شغلی میگیرد؟
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.