افسردگی پس از طلاق:
افسردگی پس از طلاق یکی از شایعترین مشکلات روانشناختی است که بسیاری از افراد پس از جدایی از همسر خود با آن مواجه میشوند. این حالت اغلب با احساس ناراحتی، بیاشتهایی، بیخوابی، ناراحتی از تغییرات زندگی، افزایش وزن یا کاهش آن، افزایش تعداد سیگارهای مصرفی و یا افزایش مصرف الکل همراه است.
این افسردگی معمولاً به دلیل شکست در رابطه و عدم پذیرش واقعیت با احساساتی شدید همراه است. در بسیاری از موارد، افراد با افسردگی پس از طلاق به دلیل تنهایی و عدم حمایت احساس خود را بدتر میکنند. با این حال، با مراجعه به متخصصین روانشناسی و روانپزشکی، میتوان این حالت را درمان کرد.
از روشهای درمانی که برای افسردگی پس از طلاق به کار میروند، میتوان به مشاوره روانشناختی، مصرف داروهای ضدافسردگی، ورزش و فعالیتهای بدنی، خواب کافی، تغذیه سالم، ارتباط با دوستان و خانواده، و یا پیوستن به گروههای حمایتی اشاره کرد. همچنین، ایجاد تغییراتی در زندگی مانند شروع به کار جدید، تحصیل در دانشگاه، یا شروع یک هواپیمایی جدید نیز میتواند بهبود این حالت کمک کند.
واکنش طبیعی انسانها پس از جدایی یا اختلال در سلامت روانشان؟
همهی ما از سنین اولیهی کودکی و شکلگیری اولین خاطراتمان، از دست دادن اشیاء یا اشخاص را تجربه میکنیم. این تجربه ممکن است با گم کردن اسباب بازیمان یا قهر کردن دوستمان یا مرگ مادربزرگمان شروع شود. تجربهی از دست دادن با احساسات و رفتارهایی همراه است که به آن سوگ گفته میشود. از دست دادن شریک زندگی نیز یکی از مصادیق برجسته و دردناک این دسته تجربیات است. اکثر افراد پس از طلاق گرفتن از همسر خود مراحلی را پشت سر میگذارند که به عنوان مراحل پنجگانهی سوگ یا فقدان شناخته میشوند. یکی از این مراحل و واکنشها افسردگی است. به این مرحله، افسردگی پس از طلاق گفته میشود. در ادامهی این مطلب 5 مرحلهی فقدان و روشهایی برای پشت سر گذاشتن افسردگی پس از طلاق را پس از تعریف داستانی از تجربهی طلاق، توضیح میدهیم. این متن به فهم حالتها و احساسات فرد مطلقه کمک بسیاری میکند.
طلاق و اندوه در قنادی
جنی کانفسکی در وبسایتش داستان یک روز خود پس از جدایی از همسرش و تجربهی افسردگی پس از طلاق را به شرح زیر تعریف میکند:
یکشنبهی پیش من شروع به گریه کردن در پیشخوان کافهی بارنز و نوبل کردم؛ نه فقط یک قطره اشک بلکه هقهقی که بدنم را به رعشه انداخت. من داشتم برای بچهها کرواسان میخریدم. موفق شده بودم که آنها را با کمترین جنگ و دعوا با رشوه دادن از راه خرید کتاب و آوردن آنها به قنادی فرانسوی از خانه بیرون بکشم. کمی با دختر فروشنده صحبت کردم، غذا را گرفتم و چرخیدم تا به سمت میز بروم. در همین لحظه فروشنده صدایم زد و گفت:« خانم فکر نمیکنم کارت شما وارد شده باشد.»
من بلافاصله متوجه شدم که چرا، من کارتم را نکشیده بودم. کیف پول من در کیفم بود. این پنجمین یا ششمین کاری بود که من در آن صبح انجام داده بودم و شامل خستگی، بینظمی و از دست دادن کنترلم میشد. من شروع به گریه کردم؛ همانجا جلوی دختر بیچارهای که همدلی سریعش باعث گریهی بیشتر من میشد. دختر با مهربانی گفت:« اوه خانم! یک دستمال میخواین؟» من در حالی که پایین را نگاه میکردم، زمزمه کردم:« نه. این فقط، نه. متشکرم. من خوبم. این فقط یه روز سخته.»
خودم را جمع کردم و پیش پسرهایم رفتم. آنها مشغول خوردن و خواندن بودند (دو کار مورد علاقهشان)، اما متوجه وضع من شدند. هر دو کنارم آمدند، بغلم کردند، بوسم کردند و یک گاز از شیرینی مورد علاقهشان را با من سهیم شدند:
«چی شده مامان؟»
«من یکم ناراحتم و خیلی خستم. فکر کنم نیاز داشتم که یکم گریه کنم.»
پسر بزرگترم گفت:« گریه کردن کمک میکنه.»
من موافقت کردم:« همینطوره. بعضی وقتها مردم آدمها سعی میکنند ناراحت نباشند اما کمکی نمیکنه.»
پسر کوچکترم گفت:« این احمقانست. چرا باید سعی کنی ناراحت نباشی؟ اگه تو ناراحتی، ناراحتی.»
«خوشحالم که تو و برادرت اینطور فکر میکنید، به خصوص که شما پسرید. خیلی از پسرها آموزش میبینند که گریه نکنند، اما هر دوی شما میدونین که این میتونه حالتون رو بهتر کنه، مگه نه؟»
هر دوی آنها سرشان را به نشانهی تایید تکان دادند در حالی که تکههای بزرگ شیرینی صورتهای زیبا و مهربانشان را پوشانده بود: «درست میشه مامان. اشکالی نداره که ناراحت باشی.»
من در سومین ماه پشت سر گذاشتن طلاق هستم و با اطمینان میگویم که در مرحلهی ناراحتی و افسردگی پس از طلاق هستم. درد احساسی سنگین و عاجزکننده در این مدت در حالی که به رویاهای من حمله میکرد، پنهان شده بود و الان به نظر میرسد که در زندگی روزمرهی من ریشه دوانده است. 5 مرحلهی فقدان، جهانی است و کسی نمیتواند از آن مستثنی شود. با این حال برخی از افراد در یکی از این مراحل گیر میکنند. سعی کنید از هر مرحله گذر کنید و به یاد داشته باشید که سوگواری یک واکنش طبیعی انسان به از دست دادن است.
5 مرحلهی فقدان یا سوگ طبق مدل کوبلر راس
انکار و طرد ابتدا اتفاق میافتند.
احساسات ناشی از مرگ یا از دست دادن طاقتفرسا هستند، بنابراین ممکن است که ما طردشان کنیم. ما همچنین توانایی پذیرش فقدان را نداریم. این حالت موقتی است و به ما کمک میکند با اولین موج درد کنار بیاییم. در این زمان بسیاری از افراد احساس کرخی و پوچی دارند.
خشم مرحلهی بعدی در فرآیند سوگواری است.
در زمانی که فرد از واقعیت ضربه میبیند، درد میتواند بیش از حد تحمل شدید باشد. در این زمان خشم (چه قابل توجیه و چه غیر قابل توجیه) وارد میشود و ما باید به آن اجازهی ورود بدهیم. زمانی که یک شخص عزیز میمیرد نیز ما احساس خشم میکنیم. این خشم ممکن است روی اشیاء بیجان، غریبهها، دوستان یا خانواده تخلیه شود. خشم میتواند آسیبرسان باشد اگر اشتباه جهتدهی شود. بنابراین باید آگاه باشیم. صحبت کردن هیجانی با دوستان، خواندن مانترا در حین انجام دادن کارها، سوزاندن یک عکس یا شکستن چیزی (به روشی امن و خصوصی) این خشم را به صورت فیزیکی تخلیه میکند و باعث کم رنگ شدن آن میشود.
چانهزنی مرحلهی بعدی است.
چانهزنی با وجود احساس ناتوانی به ما کمک میکند که موقعیت را از موضع انفعال کنترل کنیم. در این مرحله تفکراتی مانند اگر این کار را میکردم، چرا این حرف را زدم؟، اگر اینطور بود، اگر آنطور بود و غیره در ذهن فرد شکل میگیرند. حقیقت این است که اتفاقات میافتند. در یک رابطه افراد فقط میتوانند خودشان را کنترل کنند، مثل زندگی. و اتفاقاتی که میافتند نیز تقصیر هیچکس نیستند. این اتفاقات صرفا هستند.
افسردگی مرحلهی بعد است.
منظور از افسردگی مشکل سلامت روان طولانی نیست. این حالت زمانی به اختلال تبدیل میشود که فرد نتواند آن را پشت سر بگذارد. غم و اندوهی که در این مرحله احساس میشود کاملا طبیعی است و هر کسی ممکن است با آن مواجه شود. نکتهی مهم آن است که این احساس اندوه و افسردگی حس شود. این احساس برای همیشه باقی نمیماند اما باید بیاید. برای بسیاری از افراد اندوه و ناراحتی بسیار ترسناک است. هیچ کس نمیخواهد غمگین باشد. راحتتر است که افراد عصبانی شوند و دیگران را سرزنش کنند تا این که اندوه را تحمل کنند. با این حال زمانی که این حس به سراغ ما میَآید باید بگذاریم که بیاید.
در مرحلهی افسردگی پس از طلاق افراد معمولا از این که ضعیف و ترحم برانگیز به نظر برسند، میترسند. زمانی که فرد به این باور برسد که با حس کردن ناراحتی ضعیف به نظر نمیرسد بلکه انسان به نظر میرسد و میتواند هر قدر که دلش خواست گریه کند، احساس آرامش و رهایی خواهد داشت. طلاق یک فقدان بزرگ و عامل استرس است. در این شرایط فرد در کنار این که به عنوان یک بزرگسال به مسائل زندگیاش رسیدگی کرده و همه چیز را مدیریت میکند، باید به خود اجازهی سوگواری نیز بدهد.
طلاق میتواند بسیاری از ادراکات فرد را تغییر دهد و منجر به احساس عدم امنیت شود. در این شرایط بهتر است به یاد داشته باشیم که ما خودمان را داریم و میتوانیم به خودمان تکیه کنیم. همچنین دوستان و خانوادهی ما نیز برای حمایت در کنار ما هستند. بنابراین زمانی که احساس فرسودگی میکنیم میتوانیم گریه کنیم و بعد به خاطر بیاوریم که ما میتوانیم این شرایط را پشت سر بگذاریم زیرا حمایت داریم.
پذیرش مرحلهی نهایی فقدان است.
هر کسی به مرحلهی پذیرش نمیرسد. در موارد مرگ ناگهانی به خصوص مرگ یک کودک، فرد ممکن است در مرحلهی انکار یا خشم باقی بماند. برای رسیدن به این مرحله محدودیتی وجود ندارد و این فرآیند برای هر کسی مخصوص به خودش است.
روشهایی برای پشت سر گذاشتن افسردگی پس از طلاق
یک نامهی خداحافظی بنویسید. در این نامه شما با هر شخص یا چیزی که پس از طلاق دیگر مثل گذشتهاش نیست، خداحافظی میکنید. از موضوعاتی که ممکن است بخواهید با آن خداحافظی کنید، نقش شما به عنوان همسر است.
یک نامهی سلام بنویسید. در این نامه شما به همهی چیزهایی که از نبودنشان خوشحال هستید و چیزهایی که منتظر اتفاق افتادنشان هستید، سلام میکنید.
به گفتگویی که با خودتان دارید، توجه کنید. اگر مثل اکثر افراد گفتگوی درونی مثبتی ندارید، شروع به خطاب کردن خودتان با نامهای مثبت و ارتقادهنده کنید.
هر روز زمانی را برای تغذیه کردن روحتان خالی کنید. در این زمان به فعالیتهایی بپردازید که برایتان آرامشبخش بوده و از آنها لذت میبرید.
در صورت نیاز به یک متخصص مراجعه کنید تا شما را در حرکت به سمت مراحل بعدی سوگواری کمک کند.
یه خبر خوب
شیک اندیش امکان استفاده از مشاوره روانشناسی بصورت آنلاین و با استفاده از روانشناسان باتجربه فراهم کرده. شما می توانید از طریق گفتگوی متنی و صوتی با مشاوران ارتباط برقرار نمایید.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.